«انقلاب زنانه»، یا زنان انقلابی؟

وحید رنجبر

از زمان شروع اعتراضات خیابانی در دورۀ بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، زنان، به طور کلی، حضور چشم گیری داشته اند. این اعتراضات- که با شعار سطحی و ناپختۀ “رأی من کجاست؟” شروع شد، و با گذر زمان و تا بدین لحظه به شعارهای عمیق و تندتر ضدّ دیکتاتوری بدل شده است- چندین ویژگی خاص داشت که یکی از آن ها حضور فعّال و رزمندۀ زنان در اعتراضات خیابانی و سازماندهی مخالفین بوده است. از همان روزهای ابتدایی اعتراضات، زنان شجاعانه و فعّال، در کنار مردان در همۀ زمینه های مبارزه نقش داشتند. نمونه هایی که در آن، زنان، رهبری و سازماندهی جمعیّت حاضر در یک خیابان را بر عهده گرفته باشند، در این مدّت کم دیده نشد. حتی اعتراض در میان اقشار جوان تر جامعه نیز از میان دختران آغاز شده بود. اوّلین مواردی که از اعتراضات در دبیرستان گزارش شد، مربوط به دبیرستان های دخترانه بود. حتی فیلمی از مراسم روز دانشجو در یکی از دبیرستان های دخترانۀ اصفهان نیز پخش گردید. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز این موضوع را به خوبی دیده بود. حملات شدیدی که علیه زنان انجام شد، نشان دهندۀ عزم راسخ رژیم برای بازگرداندن مجدّد زنان به کنج خانه بود. در زندان به زنان تجاوز شد، هدف اصلی و اولویّت مأموران ضدّ شورش صدمه زدن به زنان بود. وحشیگری هایی علیه زنان انجام شد که تا پیش از این، حدّاقل نسل جوان به خود ندیده بود.

دلایل حضور پررنگ و فعّال زنان در حرکت های اعتراضی اخیر:

–         انباشت فشار تبعیض و سرکوب طولانی مدّت

در دوران طغیان های اجتماعی، به طور معمول آن لایه یا طبقه ای که بیش ترین موج سرکوب، اختناق و فشار را متحمّل شده، دارای فریادی بلندتر، رساتر و گیراتر است. به عنوان نمونه، ملیت های تحت ستم در طی دوران قیام ها و انقلاب ها، به سرعت نقش مهم و رزمنده ای در مبارزات پیدا می کنند؛ به این دلیل که علاوه بر سرکوب هایی که شامل اکثریّت جامعه شده است، آن ها تحت ستمی فراتر از آن نیز بوده اند. همین مسأله نیز در حال حاضر در مورد زنان، به طور اعم، صدق می کند. زنان ایرانی هنوز به پایه ای ترین خواسته های خود نیز نرسیده اند. بیش از صد سال است که تبعیض جنسیتی- گاهی خشک و زننده، و گاهی با ظاهری فریبنده تر- گلوی زنان را می فشارد. همین فشار، در طول سالیان متوالی، پتانسیل انفجاری زیادی را در میان آن ها ایجاد کرده است. پتانسیلی که دیدیم چگونه در صورت یافتن یک “راه خروج”، خود را نشان می دهد. زنان در ایران، علاوه بر آن که همانند مردان تحت فشار نظام دیکتاتوری بوده اند، فشاری بیش تر و شدیدتر را نیز به دلیل “زن” بودن و تبعیض جنسیتی شدید، متحمّل شده اند. به عبارت دیگر، فشار دیکتاتوری و سیستم حاکم بر زنان ایران، فشاری مضاعف و دوگانه بوده است.

در واقع بخشی از این حضور پررنگ را می توان این گونه دید که سرکوب ها و تبعیض های شدید در سالیان طولانی علیه زنان، یک انرژی عظیم اعتراضی را در آن ها ذخیره کرده بود، به طوری که حتی به بهانۀ “اعتراض به نتایج انتخابات در ایران”، این انرژی به یک باره آزاد شد و خود را نشان داد. درست مانند فنری که هر چه بیش تر فشرده شود، در صورت یک تلنگر، بیش تر به هوا خواهد پرید. زنانی که سال های سال تحت شدید ترین فشار ها بوده اند، با یافتن روزنه ای، مسلماً اعتراضات بیش تری نسبت به مردان خواهند داشت. آن ها علاوه بر فشار دیکتاتوری، ستم جنسیتی را نیز فریاد می کنند.

–         عدم تحقق مطالبات بورژوا دموکراتیک در ایران

برخی از مسائل مربوط به زنان، در کشورهایی که دارای یک سرمایه داری متعارف با رشد موزون هستند، حل شده است. مسائلی مانند حق طلاق، مسألۀ پوشش، آزادی تحصیل، حق داشتن تشکل زنان، و همین طور حق ازدواج به اختیار فرد، در بسیاری کشورهای صنعتی و توسعه یافته حل شده است. در واقع سرمایه داری در این کشورهای غربی، قادر بود در دوران انجام انقلاب بورژوا- دموکراتیک، مسائل دموکراتیک را حل کند. گرچه هنوز ستم بر زن و تبعیض، در ذات و جوهرۀ این سیستم های موجود نهفته است و وجود دارد، امّا برخی مطالبات پایه ای و دموکراتیک در این کشورها به دلیل آن که مرحلۀ انقلاب بورژوا دموکراتیک در آن ها انجام شده، به دست آمده است. و این تنها در مورد مسألۀ زنان صدق نمی کند، آزادی تشکلات کارگری، عدم وجود نظارت استصوابی، حق آزادی بیان و غیره را می توان در این کشور ها دید.

امّا در ایران موضوع کاملاً متفاوت است. سرمایه داری ایران، یک سرمایه داری خودساخته و درون زا نیست و بر خلاف سرمایه داری در کشور های غربی، که این طبقه و سیستم از دل مانوفاکتور ها و مبارزه با فئودالیزم سر برآورد، سرمایه داری و بورژوازی در ایران، از طریق دخالت مستقیم امپریالیزم و بر مبنای نیاز های آن ها شکل گرفت. این سرمایه داری که از بالا، و به وسیلۀ دخالت های امپریالیستی به وجود آمده است، مسلماً توانایی و تجربۀ سرمایه داری اروپایی را نداشته و نخواهد داشت و بنابراین نمی توان انتظار داشت که بتواند مرحلۀ دموکراتیک را مانند همتایان اروپایی خود از سر بگذراند. بورژوازی در ایران دارای یک بحران ساختاری و دایمی است، از سیکل های طبیعی سرمایه داری در اروپا و غرب پیروی نمی کند، و به دلیل همین بحران ساختاری و دائمی، نمی تواند مطالبات دموکراتیک مردم را برآورده سازد؛ به همین دلیل است که با وجود روی کار بودن این طبقه در ایران به مدّت چندین دهه، هنوز که هنوز است مطالبات دموکراتیکی- که حتی قرن ها پیش در اروپا به دست آمده- در ایران هم چنان پا در هوا مانده است. سرمایه داری در ایران ابداً قادر به پاسخگویی به مطالبات دموکراتیک و حلّ مسائل مربوط به آن نیست. اگر هم امتیازات دموکراتیکی اعطا شود، کوتاه مدّت خواهد بود و در اوّلین فرصت باز پس گرفته خواهد شد.

فشار و ستم جنسی مضاعف در سالیان پیاپی، و نا تمام ماندن مطالبات دموکراتیک و پایه ای زنان در ایران، موجب شده است که زنان به این شکل فعّال و پیگیر در مبارزات خیابانی شرکت کنند. اگر در کشو های توسعه یافته، آزادی پوشش، ازدواج و تحصیل و غیره سال ها پیش ایجاد شده است، در ایران این خواسته ها و نا تمام ماندنشان، هم چنان زنان را حول محور مطالبات پایه ای و دموکراتیک شان در صحنه حفظ کرده است. زنان ایران، به این دلیل در حال حاضر بر محور یک سری خواسته های دموکراتیک و پایه ای در کنار یک دیگر در اعتراضات خیابانی حضور دارند، که خواسته های پایه ای آن ها هنوز برآورده نشده است. در کشور های توسعه یافته، که مسائل دموکراتیک سال ها پیش حل شده است، زنی که بر اساس منافع طبقاتی خود، نیازی به فراروی از خواسته هایی مانند حق طلاق، آزادی تحصیل و حق انتخاب پوشاک ندارد، دیگر نیازی نمی بیند که به خیابان بیاید و اعتراض کند، امّا در ایران، زنان از همۀ طبقات، در حال حاضر هنوز در پی ابتدایی ترین خواسته های اجابت نشدۀ خود در دهه های گذشته هستند.

انقلاب زنانه؟

برخی با مشاهدۀ این حضور فعّال و رزمندۀ زنان، و نقش آن ها در اعتراضات ضدّ استبدادی اخیر در ایران- که پیش از این نیز در جنبش دانشجویی دیده شده بود- انقلاب آتی را “انقلابی زنانه” می دانند. تنها بخش صحیح چنین تفکری، توجّه به اهمیّت بالای زنان و نقش آن ها در آیندۀ سیاسی ایران است. امّا “زنانه” ارزیابی کردن انقلاب، به هیچ عنوان نگاهی مارکسیستی نیست. در واقع چنین نگاهی هم گنگ و نا مفهوم است، هم مفهوم طبقاتی در آن دیده نمی شود.

اوّل آن که انقلاب ها، به وسیلۀ طبقات انجام می شود و قدرت را از آن یک طبقه می کند، منافع طبقات مختلف آن ها را به درگیری های سیاسی و اقتصادی در جامعه می کشاند. سؤالی که تا ابد نیز بی پاسخ خواهد ماند این است که این به اصطلاح انقلاب زنانه قرار است به وسیلۀ کدام طبقه انجام شود. “طبقۀ زنان”!؟ منافع اقتصادی و سیاسی این طبقه به شکل واحد کدام است؟ یک انقلاب زنانه قرار است چه طبقه ای را به قدرت برساند و اهدافش چیست؟ اگر قرار است مفهوم جدیدی به نام “انقلاب زنانه” کشف و یا اختراع شود، باید تمامی این سؤال ها پاسخ خود را بگیرند. اگر بحث یک انقلاب “اجتماعی است (که نتیجتاً یک انقلاب سیاسی هم خواهد بود)، یا انقلاب پرولتری می تواند باشد یا بورژوازی. و زن نیز، خود درون این طبقات با منافع مختلف و متضاد حضور دارد.

دوّم آن که، نمی توان “زن” را به شکل کلی و عام در زمان بحث در مورد انقلاب استفاده کرد. در واقع، یک مفهوم “عام” از زن وجود دارد، که تعریفیست بیولوژیک و نیمی از جامعۀ انسانی را تشکیل می دهد. “زن”، به شکل عام، خود دارای یک سری مطالبات پایه ای و دموکراتیک است که شامل حال تمامی زنان می شود. امّا وقتی قرار است به شکل اخص و مشخّص در مورد زنان صحبت بکنیم، نمی توانیم ناهمگونی و تفاوت های طبقاتی درون خود زنان را نادیده بگیریم. “زنان”، یک طبقه نیستند (یا تشکیل نمی دهند). در درون همین زنان، زن بورژوا، زن کارگر و زن خرده بورژوا وجود دارد. خواسته های آنان، به غیر از برخی مطالبات دموکراتیک و پایه ای، که هنوز ناتمام مانده است، نه تنها با هم تفاوت دارد، بلکه در مقابل یک دیگر قرار می گیرد. “زن بورژوا” در نهایت منافعی جدا از “خود بورژوازی” ندارد، همان طور که زن کارگر نیز، منافعش به منافع کلّ طبقۀ کارگر گره خورده است.

گرچه حضور زنان در مبارزات اخیر بسیار مهم و با ارزش است، باید به آن پرداخت و در فکر سازماندهی آن بود، امّا نباید با مشاهدۀ جرقه های اعتراضی در هر سمتی انقلاب را انگونه دید. به عنوان مثال، همین “زنانه” ارزیابی کردن انقلاب آتی، که تعریفی کاملاً گنگ، غیر طبقاتی و غیر مارکسیستی از حضور زنان است. هیچ انقلابی نمی تواند “زنانه” باشد، مگر در فکر و خیالات هیجان زده و عوامفریب، و یا تبلیغات هدف دار به منظور گنگ و تار کردن مفهوم طبقاتی انقلاب.

امّا ترکیب، شکل و اهداف زنان در مبارزات سیاسی آینده به همین شکل نخواهد ماند. این خواسته های یکسان، و حضور همگام، موقتی است. با بالا گرفتن تضادّ طبقاتی و پیشرفت حرکت های اعتراضی فعلی به سوی یک جنبش اجتماعی، اختلافات طبقاتی میان همین زنان نیز هویدا خواهد شد. خواسته های آن ها با متفاوت خواهد بود. بخش های مختلفی از بدنۀ زنان معترض و فعّال فعلی کنار خواهند کشید، زیرا ممکن است حاکمیّت در برابر فشار از پایین، و برای مدّت کوتاهی، به برخی خواسته های پایه ای و دموکراتیک تن دردهد، و در آن صورت، شاهد ریزش های شدیدی در میان زنان خواهیم بود. گروهی که تنها خواسته هایشان همان مطالبات دموکراتیک بوده است، با مشاهدۀ اعطای امتیازات و رسیدن به خواسته های دموکراتیکشان، دست از مبارزه خواهند کشید، زیرا سقف خواسته های آنان همین است.

امّا تنها بخشی از زنان که با رسیدن به مطالبات دموکراتیک و پایه ای (که در حقیقت سقف خواسته های زنان بورژوا و خرده بوژوا بوده است) دست از مبارزه نخواهد کشید و خواسته هایی را مطرح خواهد کرد که رنگ و بوی طبقاتی و اقتصادی دارد، “زنان کارگر” هستند. از سوی دیگر، زنان کارگر (معلمان، پرستاران، کارگران صنعتی و …) در پروسۀ تولید نقش دارند. و همین موضوع به آن ها قدرتِ اعتراضی به مراتب بالاتری می دهد. زنان کارگر، به دلیل شرکت در روند تولید، دارای ابزار های اعتراضی قوی تری مانند اعتصاب و از کار انداختن چرخۀ تولید، اموزش و یا خدمات هستند. یک اعتصاب همگانی یک روزه به وسیلۀ پرستاران و یا کارگران یک صنف خاص، ضربه ای به مراتب شدید تر از چندین روز تظاهرات خیابانی به رژیم وارد می آورد.

زنان کارگر نه تنها با سایر زنان تحت ستم مضاعف همراهی خواهند کرد، که پس از رسیدن به برخی مطالبات دموکراتیک تا انتها برای رسیدن به یک جامعۀ بدون استثمار پیش خواهند رفت. از این رو زنان کارگر، پیگیرترین و مورد اعتمادترین بخش جنبش زنان کنونی هستند. زنان کارگر با اتحاد با سایر زنان می توانند پرچم دار مبارزات ضدّ استبدای کنونی باشند. سایر کارگران و زحمتکشان جامعه (مردان کارگر، دهقانان، دانشجویان، کارمندان، ملیت های تحت ستم) از متحدان واقعی زنان کارگرند. مبارزۀ زنان کارگر، صرقاً محدود به کسب حقوق زنان نمی باشد؛ بلکه بسیار فراتر از آن می رود.

در 8 مارس امسال متحداً برای رسیدن به جامعه ای بدون ستم و استثمار علیه تمامی استثمارکنندگان به پیش رویم!

http://militantmag1.blogfa.com/post-968.aspx

میلیتانت