اجبار به خود فروشی

دکتر ورنر سپمن

ترجمه :  ش. میم بهرنگ

پروفسور فرید هلم کرول (متولد 1945)

جامعه شناس، بیوگرافی پژوه، نویسنده

  • سرمایه داری پیشرفته ـ عمدتا ـ با دستکاری ذهنیت انسانی، به باز تولید خود می پردازد.
  • مردم برای ادامه حیات در جامعه مبتنی بر رقابت، مجبورند، که یک «فردیت» تکه تکه شده[1] انعطاف پذیر کسب کنند، تا بتوانند خود را با خواست ها و انتظارات رنگارنگ تطبیق دهند و قابل تعویض بودن افراد و رجحان هنجارهای موجود را نیز بپذیرند.
  • جنبه اجتماعی آشکار اینگونه استفاده از ذهنیت خادم بهره وری سرمایه، عبارت است از «بیوگرافی های سرهم بندی شده» و «الگوی سبک زندگی» که تنوع آنها را علمای اجتماعی سرسپرده، به عنوان نشانه ای از شیوه های اجتماعی شدن آزاد از اجبارهای ساختار اجتماعی تفسیر می کنند.
  • آنها به عرصه های عمل گسترده استناد می کنند که تا حدودی هم درست است.
  • پراتیک خودنمائی[2] اجتماعی ـ اما ـ برعکس ادعای مدعیان تئوری منفردسازی[3] به هیچ وجه بازی اجتماعی شادی بخشی نیست، بلکه یک نمایش اجتماعی ـ روانی است.
  • برای اینکه نبرد در راه برسمیت شناساندن نیازهای رشد فردی خود و نبرد علیه بیگانگی و کارآئی اجتماعی نبردی دائم و لاینقطع است.
  • «بیوگرافی های سر هم بندی شده» و «سبک های زندگی» در فرم غالب خود ـ در هر حال ـ تحت تأثیر خصلت مبتنی بر اجبار روندهای باز تولید اجتماعی قرار دارند.
  • آنها نقش روز افزونی برای حفظ موقعیت اجتماعی بازی می کنند.
  • آنها یک قالب اجتماعی ـ فرهنگی اند که در چارچوبش، مبارزه برای کسب موضع بهتری در رقابت و تحکیم موقعیت خویش صورت می گیرد.
  • میدان عمل اجتماعی که در نتیجه از بین رفتن شرایط سنتی وسیعتر شده است، چیزی جز اجبار عینی تطبیق خود با شرایط جدید زندگی نیست.
  • شرایط جدیدی که نه تنها در تغییر مدام و کاملا نو است، بلکه به سبب بی اعتبار شدن ملاک های توضیحگر کلکتیف در مه غلیظی از ابهام فرو رفته است.
  • کاهش اعتبار ملاک های سنتی صلاحیت کاری، انسان ها را مجبور به تقبل فرم های جدی خودنمائی[4] می کند.
  • تطبیق مهارت های فردی با بازار باید بکمک شیوه های رفتاری خود بنمایش گذاشته شود و حق شرکت در اجتماع باید بوسیله معیارهای تشخیص و تمیز مطرح گردد.
  • خودآرائی[5] ـ در وهله اول ـ حاکی از تطبیق خود با شرایط تغییر یافته بهره وری از کالای نیروی کار است.
  • مردم ناگزیرند، بنا بر توقعات و مطالبات بازار واکنش نشان دهند و «ایندیویدوئالیسم» خود را وارونه و خارجی سازند.
  • آنها باید «ظاهر و نمای»[6] (فروید) مورد قبول از خود عرضه کنند و لیاقت اجتماعی خود را بدین وسیله اثبات نمایند.
  • ادعای برگرداندن «ایندیویدوئالیسم» افراد به آنها ـ بمعنای اجتماعی ـ ساختاری آن ـ خود را در تبدیل واقعی انسان ها به مهره های بیکس و تنها و به عنوان نتیجه مناسبات اجتماعی ئی که در آن فرد فقط در رقابت با افراد دیگر و فقط بکمک آلت دست قرار دادن[7] شخصیت خود  می تواند ادامه حیات یابد، بی اعتبار و رسوا می سازد.
  • تمرکز مبتنی بر تئوری منفردسازی بر بی معنائی «پیوندهای سنتی»، موجب تفسیر نادرست از وابستگی های اقتصادی ـ اجتماعی همه جانبه ای می شود که از رده خارج می شوند و به جای آنها نیاز حیاتی به خود بهره وری[8] و تطبیق بی برو برگرد خود با فرم های بازارگرای بازتولید می نشیند.
  • انسانها تحت فشار دائمی رقابت ـ پیوسته ـ مجبور به تقبل وظایف جدید و تن در دادن به ترکیب نامتداولی از تصمیمات محوله می گردند.
  • آنها باید (همانطور که در ادبیات سازمانی ـ تئوریکی مدیریت می خوانیم) وظایف کاملا متغایری بعهده گیرند و«توقعات کاری متفاوتی را بر آورده سازند، بدون اینکه به تنگ آمده و دست به اعتراض و شورش بزنند.»
  • «سبک زندگی» رایج ـ در عین حال ـ فرمی از راسیونالیزه کردن هراس از عدم موفقیت است که به سبب فرم های تنظیم اجتماعی ـ روانی حاکم پدید می آید:
  • اقشار نومید و مردد متعلق به طبقات اجتماعی متوسط، برای پرده پوشی معضلات زندگی خود (که قربانیان بحران به گردن خویشتن خویش می اندازند و خود را مسئول آن می پندارند) و برای امید بستن (بطور ذهنی هم که شده) به حداقلی از نظم و ثبات در جهان مه آلود، دست بدامن الگوهای زندگی ترویج یافته از سوی رسانه های گروهی می شوند:
  • اجبار به همرنگ سازی و پذیرش بیگانه فرمائی[9] هرچه بزرگتر شود، بهمان اندازه بیشتر دروغ های کلکتیف زندگی یک ایندیویدوئالیسم خودساخته «نشو و نما می یابند.»
  • با توجه به توسعه اجتماعی مبتین بر بحران، از تصور«ارباب بی حد و مرز خود بودن»، تشعشعی سحرآمیز متجلی می شود.
  • فریدهلم کرول این روند را ـ به حق ـ «وکالت تام دادن به خود در شرایط ساختاری بیهوشی و اغما» می نامد.
  • ولی ـ به قول روبرت کورتس ـ از آنجا که موفقیت در «خودنمائی همواره نامعلوم است، برای فرد مورد نظر چاره ای جز دستکاری مدام در بیوگرافی و اخلاق و عادات خود باقی نمی ماند و لذا همه چیز در وضع تزلزل، بی اطمینانی و بی ثباتی دائم فرو می رود[10]

پایان


[1] fragmentarische

[2] Selbstinszenierungspraxis

[3] Individualisierungstheorie

[4] Selbstrepräsentation

[5] Selbststilisierungen

[6] Fassade (Freud(

[7] Instrumentalisierung

[8] Selbstverwertung

[9] Fremdbestimmung

[10]R. Kurz