خدامراد فولادی
اسیاب شان به خون می گردد
انان که
اب از سر کلاهخودشان گذشته
وخیابان ها را
با کشتارگاه
عوضی گرفته اند.
مشق گاه شان را اورده اند
وسط خیابان ها
و سیبل های شان
فکرهای مخالف است
باتون ها قلم می کنند پای اندیشه ها را
و قلم ها را ان طرف تر
گردن می زنند
به حکم باز جویان
(بازجوها می گویند
همین که امده ای دست تکان دهی
برای ازادی
برای اثبات جرم تو کافی ست
این جا
برای فکر کردن به ازادی
مجوز صادر نمی شود
راه پیمایی برای ان
که جای خود دارد).
درخت ها را می خشکانند از ریشه
انان که بهار را راه نمی دهند
به این خانه
تا ان سوتر
بالا ببرند بردارهای شان
سرهای بلند تر از
کلاهخود بی فکرو
اسمان کوتاه قامت خود را.
١٤ ابان ١٣٨٨