ش. میم بهرنگ
لوی کیپ (470 ـ 370 ق. م.)
مؤسس اتمیسم (در همکاری با شاگردش دمکریت)
- پیامبران دروغینی ظهور کرده اند و به تبلیغ یاوه های بی سر و ته خود از منابر مختلف انترنتی می پردازند.
- این پدیده تازه ای نیست.
- تازه این است که یکی از این پیامبران کاذب به نام آقای عیسی صفا، چرند و پرند خود را به حساب کلاسیک های مارکسیسم و هگل می گذارد و با یک تیر ـ در آن واحد ـ دو نشان می زند:
- هم با سوء استفاده از اعتبار کلاسیک ها، یاوه هایش را اعتبار و ارج و قرب می بخشد و
- هم بی سوادی خود را سرپوش می نهد و ادای خردمندان پر مدعا را در می آورد.
- آقای صفا اخیرا در مقاله ای هر بلائی که دلش می خواسته بر سر تئوری تضاد آورده و همه یاوه های بی سر و ته خود را به حساب مارکس و انگلس و لنین گذاشته است.
- نه مطالب ایشان ارزش تحلیل دارند و نه ما وقت بیهوده، برای تلف کردن داریم.
- از این رو تنها کاری که می توانیم انجام دهیم، نقل مو به موی تئوری تضاد و سیر و سرگذشت واقعی آن و انواع و اقسام آن از دایرة المعارف روشنگری است.
- ما برای راحتی علاقه مندان به این شناخت افزار علمی، مطلب خود را در چند بخش عرضه خواهیم کرد.
سیر و سرگذشت و معنی علمی تضاد
دایرة المعارف روشنگری
بخش اول
- · تضاد[1] عبارت است از تأثیر متقابل دو ضد که ناگزیر از همزیستی با هم اند، مشروط کننده یکدیگر و در عین حال مستثنی کننده یکدیگرند.
- به عبارت دیگر، دو ضدی که با هم در رابطه وحدت، ضدیت و «مبارزه» قرار دارند :
- تضاد عبارت است از وحدت و «مبارزه» اضداد.
- میان تضادهای دیالک تیکی و تناقضات منطقی بر مبنای عوامل زیرین فرق گذاشته می شود:
- بنا بر نوع پیوند (وحدت عینی ـ واقعی و یا پیوند فکری.)
- بنا بر طبیعت اضداد (ضدیت عینی ـ واقعی و یا منطقی.)
- تضاد (تناقض) منطقی ـ تنها ـ در حیطه تفکر وجود دارد.
- تضاد دیالک تیکی ذاتی چیزها، روندها، سیستم ها و غیره واقعیت عینی است و سرچشمه هر گونه حرکت، تغییر و توسعه را تشکیل می دهد.[2]
- (برای مطالعه تئوری توسعه مراجعه کنید به آرشیو بهرنگ، سایت فرهنگ توسعه. مترجم)
- اندیشه «مبارزه» اضداد، بمثابه علت حرکت و تغییر، برای اولین بار، در فلسفه یونان از سوی هراکلیت مطرح شد.
- تصور حاکم در اساطیر یونان عبارت بود از این، که الهه های خاصی که با یکدیگر اختلاف منافع دارند، پدید آورنده انواع حرکت، تغییر و توسعه در جهان محسوب می شوند.
- هراکلیت در فرمی انتزاعی و عام، «مبارزه» را پدر همه چیزها می نامد.
- به نظر او طبیعت تمایل بی چون و چرا به اضداد دارد.
- همه چیز ببرکت مبارزه و ضرورت بوجود می آیند.
- صلح و هارمونی منجر به انحلال چیزها و تبدیل آنها به آتش ازلی شد.
- مبارزه و کشمکش ـ اما برعکس ـ «شدن» جهان از آتش را ممکن ساختند:
- آتش به نظر هراکلیت ماده ازلی وحدتمند و مادی جهان است.
- هراکلیت ـ اما ـ علیرغم این اندیشه دیالک تیکی ژرف در باره علت حرکت و توسعه، به مفهوم اصیل توسعه، یعنی پیدایش کیفیت های نو از کیفیت های کهنه، دست نمی یابد.
- درک دیالک تیکی او در آموزش هماهنگی و هارمونی به اوج خود می رسد:
- «مبارزه» اضداد ـ سرانجام ـ به هارمونی ختم می شود.
- اضداد در مرحله هارمونی بر هم منطبق می شوند.
- و این به معنی برگشت به هارمونی نخستین است.
- آموزش او بدین طریق چرخشی متافیزیکی می یابد :
- چرخشی از چیزی که همیشه بوده و
- چرخشی از حرکت دایره وار از حالات کیفی یکسان.
- اما با این حال، نتایج نهائی آموزش بلحاظ جهان بینی، ماتریالیستی هراکلیت را نمی توان نادیده گرفت.
- · با اعلام تضادهای درونی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و غیره بمثابه شالوده «هرآنچه که هست» و بمثابه نیروی محرکه هر توسعه، برای خدا نقشی در حوادث جهان باقی نمی ماند.
- نظرات هراکلیت برای تفکر اساطیری آن زمان اگرچه جرم و جنایتی محسوب می شد، اما برای تفکر علمی آغازین نیز شگفت انگیز می نمود:
- تضاد (تناقض) که از گرفتار شدن به آن در عرصه تفکر می بایستی ـ حتی المقدور ـ اجتناب ورزید، در آموزش هراکلیت، علت پیدایش «هرآنچه که هست» قلمداد می شد.
- بدین طریق بود که نمایندگان مکتب «الئات»[3] در فلسفه یونان، تضاد واقعی را با تضاد منطقی (تناقض) یکی گرفتند و مطرود و باطل شمردند و با رد تضاد، که علت حرکت بود، حرکت را نیز غیرممکن دانستند.
- زنون با اعلام تداوم محض مکان و زمان، حرکت را غیرمنطقی می شمرد و به انکار آن بر می خیزد.
- نمایندگان فلسفه طبیعت نوپای یونان ـ اما ـ بر عکس، در همنظری با هراکلیت بر عینی ـ واقعی بودن حرکت و «شدن» تأکید می ورزند و اصل حرکت را در عملکرد نیروهای متضاد می بینند:
- امپدوکلس عشق و نفرت را اصول وحدت و تفرقه عناصر می شمارد و ماتریالیست هائی مانند لوی کیپ و شاگردش، دموکریت، حرکت را با تئوری پر و خالی، اتم ها و خلأ (فضای خالی) توضیح می دهند.
- اولین بررسی فلسفی و منطقی تضاد را ارسطو به عهده می گیرد:
- او میان چهار دسته از تضادها و اضداد تفاوت قائل می شود :
- رابطه، مثلا جفت ـ نیمه
- تناقض، مثلا خوب ـ بد
- غارت و هیئت، مثلا کوری ـ چهره
- تأیید و تکذیب، مثلا نشستن ـ ننشستن.
- ارسطو در آموزش خود راجع به قضاوت، تضاد تأیید و تکذیب (آری ـ نه) را تضاد واقعی و آشتی ناپذیر می داند.
- به نظر او اصل زیر در باره همه موجودات صادق است :
- «هر چیز واحد نمی تواند بر چیز واحد دیگری از نقطه نظر واحدی منطبق باشد و در عین حال منطبق نباشد.»[4]
- او به فرمولبندی قانون منطقی معروف به «قانون تناقض ممنوع» اقدام می کند:
- «اگر کسی راجع به امر واحدی، در آن واحد، ادعای متناقضی ادا کند، نمی توان ادعای او را حقیقت قلمداد کرد.»[5]
- ارسطو اما با فرمولبندی اونتولوژیکی «قانون تناقض ممنوع»، منکر وجود تضاد واقعی نمی شود.
- اینکه امر واحدی در زمان های مختلف و از نقطه نظرهای مختلف خود و غیرخود باشد، بنظر او، غیرممکن نیست.
- حرکت و تغییر چیزها که در بستر زمان جامه عمل می پوشد، می تواند منجر بدان شود که چیزی به ضد خود بدل گردد.
- به نظر ارسطو آلترناتیو «قانون تناقض ممنوع» در حوزه امکان صدق نمی کند:
- حوزه امکان ـ در واقع ـ امکان مغایر با امکان اول را در بطن خود دارد (هرامری می تواند تحقق یابد و یا نیابد)، گذار از امکان به واقعیت (گذار از بالقوه به بالفعل. مترجم) به معنی حل این تضاد است.
- (امکان و واقعیت از مقولات مهم فلسفی اند و مستقلا مورد بحث قرار خواهند گرفت. مترجم)
ادامه دارد
پایان
[1] Widerspruch
[2] Bewegung, Veränderung und Entwicklung
[3] eleatische Schule
[4] (Metaphysik G3, 1005 b)
[5] (Metaphysik G 6, 1011 b).