سانسور در ایران

احمدسیف sanssur

اگرجامعه مدرن تعریف معلوم و مشخصی داشته باشد من یکی از آن بی خبرم. بدون این که بتوانم اسم نیم دوجین متفکر غربی را برای «ترساندن» شما ردیف کنم می دانم   وحرف اصلی ام هم این است که جامعه مدرن، جامعه ای است که در آن حق و حقوق فردی به رسمیت شناخته می شود. افراد تا سرحد آزار نرساندن به دیگران آزادند هر تفکری داشته باشند و بازمشروط به همین شرط، عملا هر کاری بکنند. به همین نحو، فکر می کنم می دانم در جامعه ای که مدرن نیست- حالا می خواهید اسمش را پیشامدرن و یا حتی عهد دقیانوسی بگذارید- به حق و حقوق فردی برخوردی اخلاقی صورت می گیرد. و به همین خاطر هم شایدهست که حق و حقوق فردی در این چنین جامعه ای نه تعریف مشخصی داردونه از سوی کسی و مقامی به رسمیت شناخته می شود. البته این به رسمیت شناخته نشدن به شکل وشیوه های مختلفی خود را بروز می دهد.

– یکی از شیوه های بروز نادیده گرفته شدن حق و حقوق فردی این است که هرکس بر این گمان باطل است که انحصار حقیقت با اوست. و حقیقت یعنی آن چه هائی که او می گوید یا می کند. اگربه گونه ای دیگر همین نکته را گفته باشم، یعنی خود آدمی می شود معیار حقیقت و معیارهای به شدت شخصی شده همیشه اول و آخر بدبختی و مصیبت اند.

– به دنبال آن – یعنی همین معیارهای به شدت شخصی شده-  البته کار به « ارشاد» دیگران می کشد. گمان نکنید که مادرکشور گل وبلبل مان بیخود وبی سبب یک وزرات خانه عریض و طویلی برای« ارشاد» همگان داریم! اگرفکر می کنید که این وظیفه« ارشاد» تنها با سربرآوردن جمهوری اسلامی درایران شکل گرفته است، خوب، اشتباه می کنید. آنچه که درسالهای بعداز 1357 عیان شده است، نورم های پنهانی در بافت جامعه فرهنگی ما بود. جمهوری اسلامی به یک معنا، پنهان کاری های سیاسی  وناهنجاری های اخلاقی تاریخی ما را علنی کرد و کوشید و هنوز می کوشد با توسل به خداو پیغمبر به این محدودیت ها، «مشروعیت» ببخشد. برای نمونه سانسور در ایران قبل از 1357، به عبارتی « بی هدف» بود. یعنی روشن نبود که چرا انجام می گیرد، ولی انجام می گرفت چون قدرتمندان آزادی را بر نمی تابیدند. اکنون،  ولی نه فقط « هدفمند» شده است که «توجیه» شرعی هم پیدا کرده است. به همین دلیل هم هست که سانسورگران کنونی- بخش غالب شان حداقل- از سانسورگران گذشته بسیار خطرناک ترند. اگر سانسورگران درگذشته نوکر خان بودندونه نوکر بادمجان، سانسور گران کنونی، در وجه عمده درراه خدا و پیغمبر است که آثار هنری و علمی دیگران را سلاخی می کنند ( حداقل این که بر این گمان اند). بگیر وببندها درگذشته، تنها با منافع قدرتمندان گره می خورد، اکنون، ولی می کوشند به آن یک « بعد اجتماعی» هم بدهند. یعنی برای « حضانت» از « منافع امت» است که تعداد هر روز بیشتری به دام وبند گرفتار می شوند. و باز اشاره کنم که به عنوان مشتی از خروار، فیلترینگ انترنت، که با « ادعاهای اخلاقی» آغاز می شود و با همین ادعا، سانسور را عمومی و سراسری می کند.

البته بگویم و بگذرم که با همه ادعاها و با تمام کوشش هائی که می شود، چه در گذشته و چه اکنون، این محدودیت ها، ریشه های زمینی و این جهانی داشته اند و همیشه، مدافع منافع اغلب نامشروع قدرتمندان بوده است. اکنون نیز دلایل زیر پا گذاشتن حق و حقوق فردی و سانسوربا همه ادعاها و خرافاتی که در سطح گسترده تبلیغ می شود، هنوز همان است که همیشه بود. دریک جامعه تقسیم شده به طبقات، طبقات حاکمه از هیچ ترفندی برای تداوم و ادامه سلطه طبقاتی خویش کوتاهی نخواهند کرد.