پیروزی ها و چه بسا شکست ها هنوز در پیش است!

هانس هاینتس هولتسaip

ترجمه :  یدالله سلطانپور

پیشرفت واقعی در تاریخ نه بطور خطی، بلکه به شکل زیگزاک، در دیالک تیک پیشروی ها و عقب نشینی ها جامه عمل می پوشد.

تاریخ ـ اما ـ به قول هگل، «پیشرفت در آگاهی به آزادی» است.

زیرا آنچه که بشریت یک بار به دست آورده، فراموش نمی شود، بلکه در «خطه تصور» به کردوکار خود ادامه می دهد.

  • در سال 1917 میلادی، با انقلاب اکتبر، دوره انقلاب پرولتری آغاز می شود.
  • خود انقلابات ـ اما ـ که در نقطه اوج توسعه های اجتماعی ـ تاریخی در می گیرند، با شکست ها همراه اند.
  • انقلاب کبیر فرانسه (در سال 1789 میلادی) به معنی گذار به جامعه بورژوائی بود، گذاری که در مدتی بیش از یک قرن، در هیئت تغییراتی در مناسبات تولیدی فئودالی، بتدریج قوام یافته بود.
  • اما علیرغم آن، قدرت های مرتجع فئودالی توانستند با تشکیل کنگره وین [1] (در سال 1815 میلادی) ـ پس از شکست نظامی ناپلئون ـ و با «اتحاد مقدس»[2] تزار روس، قیصر اطریش و پادشاه پروس، فرم حاکمیت سلطنت مطلقه را دوباره برای یک نسل تمام، احیا و برقرار سازند.
  • آیا این به معنی ناکامی انقلاب فرانسه بوده است؟
  • آیا این به معنی بطلان آرمان های انقلاب فرانسه بوده است؟
  • نه، هرگز!
  • با این کار، گذار بالنده از فئودالیسم به کاپیتالیسم و دموکراسی بورژوائی، متوقف نمی شد، بلکه فقط به تعویق می افتاد.
  • بهترین ارواح زمانه، در دوره سیطره ارتجاع، کماکان به ستایش از انقلاب فرانسه برخاستند.
  • نه از کمتر کسی، بلکه از هگل، که به ناروا، تهمت «فیلسوف دولت پروس» خورده است، گزارش می دهند که در 14 ژوئیه، در سالروز یورش بر باستیل، جام خود را به نام انقلاب بالا برده است.
  • انقلاب اکتبر یک مقطع تاریخی است، که در آن، دوران کنونی تاریخ بشریت آغاز می شود :
  • (دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی. مترجم)
  • با اکتبر سرخ، پیکار در راه سرنگونی جامعه بورژوائی آغاز می شود.
  • زیرا با این تلاش نخستین برای ساختمان فرماسیون اجتماعی سوسیالیسم، «نفی معین» منطقی کاپیتالیسم (برچیدن بساط تصاحب خصوصی اضافه ارزش بطور اجتماعی تولید شده، یعنی برچیدن بساط مالکیت خصوصی بر وسایل تولید)، تشخص معین تاریخی کسب می کند.
  • (هانس هاینتس هولتس، در این حکم دیالک تیک مجرد ـ مشخص و دیالک تیک منطقی ـ تاریخی را در مد نظر دارد. مترجم)
  • در اینکه سرمایه داران و عمال سرمایه  در مقابل این امر مقاومت به خرج خواهند داد، تردیدی نبود.
  • اینکه آنان با در اختیار داشتن برتری مادی غول آسائی، در نبرد نخستین پیروز شده اند، نباید دلیلی بر تسلیم و واخوردگی باشد.
  • پیروزی موقتی کاپیتالیسم هرگز نمی تواند دلیلی بر انکار این حقیقت امر باشد، که جوامعی که به ساختمان سوسیالیسم آغاز کردند، نه فقط توانستند بیش از هفتاد سال در مقابل سیستم سرمایه داری جهانی ایستادگی بخرج دهند و به قدرت جهانی بدل شوند، بلکه علاوه بر آن توانستند در عرصه های بسیاری مدل های کارآئی را در زمینه فرم نوین سعادت توده ها تحقق بخشند.
  • مثال هائی از این دست در ضمیر انسانی ته نشین می شوند و انگیزه های عمل انسان ها را تشکیل می دهند.
  • پیشرفت واقعی در تاریخ نه بطور خطی، بلکه به شکل زیگزاک، در دیالک تیک پیشروی ها و عقب نشینی ها جامه عمل می پوشد.
  • تاریخ ـ اما ـ به قول هگل، «پیشرفت در آگاهی به آزادی»[3] است.
  • زیرا آنچه که بشریت یک بار به دست آورده، فراموش نمی شود، بلکه در «خطه تصور»[4] به کردوکار خود ادامه می دهد.
  • (تصور[5] عبارت است از فرم انعکاس ایده ای (فکری) واقعیت عینی بوسیله سیستم عصبی مرکزی جانوران عالی و انسان.
  • تصور عبارت است از تصویر حسی کلی (مبتنی بر کلیت) چیزها با مشخصات و روابط شان.
  • تصور اما ـ بر خلاف درک و یا دریافت ـ تصویر بی واسطه و مستقیم از چیزهای موجود که بر اعضای حسی تأثیر می گذارند، نیست.
  • تصور به معنی بازتولید تصویر درک شده است، باز تولید تصویری که قبلا بوسیله درک چیزها پدید آمده است. مترجم)
  • از این رو ست که انقلاب اکتبر نقطه زمانی ئی را نشانه گذاری می کند که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم نام دارد.
  • گذار ـ اما ـ فی نفسه، هنوز به معنی پیروزی قطعی نیست.
  • گذار هم می تواند پیروز شود و هم می تواند ناکام بماند.
  • جامعه نوین را نمی توان بدون پیکار بدست آورد.
  • زیرا سرمایه داران که سقوط شان، در بت جادوئی بهره وری از سرمایه، بمثابه سود شان تجلی می کند، نمی توانند با تغییر مناسبات مالکیت به مخالفت بر نخیزند.
  • تنها طبقه ای که اضافه ارزش را تولید می کند، بی آنکه بتواند آن را از آن خود کند، سودی در تداوم انباشت سرمایه ندارد و می تواند به تحول سیستم اجتماعی ـ اقتصادی مبادرت ورزد، بی آنکه با خویشتن خویش در تضاد قرار گیرد.
  • کسانی که نیروی کار خود را می فروشند، نیروی کاری که برای دیگر منبع سود است، دلیلی ندارند تا به ازای سقوط خویش، به دفاع از منافع سرمایه داران برخیزند.
  • آنها برای پی بردن به جایگاه خویش در تضاد اصلی  دوران، فقط باید به موقعیت طبقاتی خویش آگاه شوند.
  • بحران کاپیتالیسم تعین فرمی ذاتی[6] اقتصاد آن است.
  • غلبه بر بحران، مسئله ای طبقاتی است.
  • از این رو ست که گذار به عصر ما، یا گذار به سوسیالیسم است و یا گذار به خطه نابودی است.
  • ما همه دلایل جهان را در اختیار داریم، تا شلیک ناو جنگی «آورورا» (شفق سرخ صبح) را به باد فراموشی نسپاریم، شلیکی که با آن انقلاب اکتبر آغاز شده است.
  • همانطور که گوته در «توپخانه والمی»[7] (آنجا که سربازان انقلاب فرانسه ارتش های مداخله گر پروسی ـ اطریشی را در هم کوبیدند و به فرار واداشتند) از شروع عصر نوینی سخن گفت، ما هم به همان سان، می توانیم شلیک ناو جنگی «آورورا» را شروع دوران نوینی بشماریم.
  • دورانی که یا با تشکیل نظام اجتماعی نوینی برای بشریت به پایان می رسد و یا با پایان انسانیت بشریت، با سقوط به قهقرای بربریت به پایان می رسد.

انقلاب اکتبر ـ با این آلترناتیو در نظر ـ هم نشانه امید است و هم تکلیف :

انترناسیونال برای دفاع از حقوق بشر است که به پیکار برخاسته است!

پایان


[1] Wiener Kongress

[2] Heiligen Allianz

[3] Fortschritt im Bewusstsein der Freiheit

[4] Reich der Vorstellung

[5] Vorstellung

[6] immanente Formbestimmtheit

[7] Kanonade von Valmy