فريبرز مسعودي
با گذشت 56 سال از كودتاي 28 مرداد 1332 هنوز هستند كساني كه لجاجت و يكدندگي دكتر مصدق در نهضت ملي كردن نفت را عامل وقوع كودتا و ادباري كه پس از آن گريبانگير ملت ايران شد ميدانند. در اين شكي نيست كه اين گونه سخنان و تحليلها يا ريشه در بيخبري و جهل گويندگان آن دارد و يا اين كه در اثر تبليغات گسترده و بيسابقهی رسانههاي بريتانيا و آمريكا در سالهاي نهضت ملي كردن نفت و پس از آن نشات ميگيرد. در آن زمان نشريات آمريكايي و بريتانيايي پر بود از مطالبي در باره لجاجت مصدق پير مستبد و بيگانه ستيز. مثلاً مجلهی آبزرور از مصدق “متعصبي روبسپیرمآب” و “فرانکشتیني تأسفبرانگیز” ساخته بود كه سری بزرگ اما خالی از عقل دارد و سرشار از عقدهی بیگانهستیزی است. مجلهی تایم، مصدق را بهعنوان مردی ترسو معرفی کرد که وقتی عقدهی شهادت بر وی غلبه میکند، بهطرز خطرناکی شجاع میشود. يا اين كه وي فردی است وحشی، بیمنطق، عجیب و غریب، دیوانه، گانگستر مآب، متعصب، پوچگرا، دیکتاتور، آتشین مزاج و سرسخت و بیمنطق، که بوی تند تریاک میدهد و کاملاً از تعادل روانی بیبهره است.
البته نشريات امپرياليستي وطني مانند نشريههاي “داد”، “آتش” و “فرمان”و همچنين احزاب ارتجاعي چون سومكا و اراده ملي و امثالهم كه يا مستقيما توسط جاسوسان آمريكايي و انگليسي چون برادران رشيديان اداره ميشدند يا به واسطهی برخي افراد طرفدار امپرياليسم مانند مظفر بقايي و سيد ضياء و غيره اداره ميشدند با ترويج شايعاتي همچون اين كه اصل و نسب مصدق بهايي و يهودي بودهاند در اين پروژه نقش داشتند.
اينها در حالي بود كه برپايه اسناد منتشر شده، سفارت آمريكا در يك گزارش محرمانه اذعان كرده بود كه “مصدق يك فرد مقدس است كه به عنوان سمبل آرمانهاي ملي گرايانه ايرانيها افكار عمومي مردم را در دست دارد.” هم چنين وزارت خزانهداري بريتانيا در گزارشي دربارهی روند مذاكرات ملي شدن نفت ميان ايران و بريتانيا اذعان كرده بود: “در تمام طول بحران موضع نخست وزير ايران كاملا ثابت بوده است. در مورد هدف اصلي وي هيچ ترديد وجود ندارد… او بيش از هر چيز يك مليگرا است.”
واقعيت اين است كه كشور ايران از زمان قاجار به علت ضعف و سستي حكومت و هم به لحاظ حضور چشمگير استعمارگراني از هلند و پرتقال گرفته تا روس و انگليس و فرانسه و عثماني همواره محل تاخت و تاز بيگانگان و استعمارگران بود. و دولت مركزي تنها راه نجات تاج و تخت را دادن امتيازات گوناگون به بيگانگان ميديد. در حالي كه مصدق كه تاج و تختي نداشت و در پي آن هم نبود عميقا به اصل موازنه منفي پايبند بود. او اعتقاد عميق داشت كه با پس گرفتن امتيازاتي كه سياستمداران پيشين به بيگانگان دادهاند ميتوان استقلال كشور را به دست آورد. و نبايد هيچ امتيازي به بيگانگان داد تا آنها تماميت ارضي و حاكميت ملي ايران را بپذيرند و برآن گردن نهند.او نام اين سياست را موازنه منفي گذاشته بود. وي در اين راه بسيار ثابت قدم و استوار بود. به گونهاي كه موضوع مذاكره با شوروي را بر سر امتياز نفت شمال كه ميتوانست براي ايران و مبارزه ملي شدن نفت دستاورد چشمگيري داشته باشد مخالفت كرد. زيرا به اعتقاد مصدق اين موضوع با سياست موازنه منفي منافات داشت. اهميت امتياز نفت شمال ايران از دو جنبه براي ايران بسيار مهم بود. اول اين كه موضوع حياتي دولت بريتانيا در مذاكرات نفت دادن امتيازاتي از قبيل بالا بردن درصد سود ايران در صدور نفت يا امتيازاتي از اين دست نبود (گرچه در اين مورد نيز بسيار با خست و از موضع تحقير آميز با ايران رفتار ميكرد) بلكه مهم از دست ندادن هژموني بريتانيا و آمريكا بر جريان نفت در خاورميانه و حتي جهان بود. شپرد مذاكرهكنندهی انگليسي تلويحاً اعلام آمادگي كرده بود كه اگر بريتانيا كنترل نفت را به دست داشته باشد حتي به تقسيم حق السهم 40-60 نيز راضي است. ولي او گفته بود ما بايد كنترل موثر نفت را در دست بگيريم.
اين تفكر نزد انگليسيها آن چنان موذيانه بود كه تا مدتها حتي آمريكاييها را نيز از آن بيخبر نگه داشته بودند. به طوري كه بارها آمريكاييها آنها را براي مصالحه و سازش با ايران نصيحت ميكردند. درك اين موضوع ساده است. زيرا بريتانيا اين گونه استدلال ميكرد كه در صورت ملي شدن نفت ايران و جريان آن امنيت دنياي آزاد كه وابسته به حجم عظيم نفتي است كه در خاورميانه توليد ميشود از دست خواهد رفت. آنها همچنين بيم آن داشتند كه اگر نفت ايران ملي شود و ايرانيها خود كنترل آن را به دست گيرند ممكن است اين ديدگاه به حاكمان كشورهايي جون عربستان و عراق سرايت كند. در آن صورت همهی تواناييهاي دفاعي آنها فرو خواهد ريخت و اين موضوع ممكن است حتي منافع امپرياليستها را در كشورهایي مانند ونزوئلا نيز به خطر بيندازد. از اين رو بود كه بريتانيا به هيچ وجه حاضر نبود كنترل نفت را به ايران بسپارد. گرچه هرگز انگليسيها اين موضوع را در مذاكرات رسمي مطرح نكردند اما مصدق نيز دقيقا به اين موضوع پي برده بود. همان گونه كه بريتانيا ارزيابي كرده بود: “موضوع اصلي براي دكتر مصدق حقالسهم نيست، بلكه موضوع اصلي حاكميت ملي است.” از نظر مصدق ايران فقط با رفع سلطه بريتانيا از صنايع نفت ايران ميتوانست مزه استقلال را بچشد. بريتانيا نيز كه بهدرستي ادامه حيات استعماري خود را در گرو حاكميت بر نفت ايران ميديد به كمتر از سرنگوني دكتر مصدق فكر نميكرد و به اين انديشه تا پايان غمانگيز نهضت وفادار ماند. همان گونه كه مصدق به انديشهاش وفادار ماند.
اما جنبهی ديگر موضوع كه عمدتا در رابطه با حفظ حاكميت ملي اهميت تام داشت جريان مبارزه طبقاتي تمام عياري بود كه در طول زمان نهضت و هم راستاي آن ادامه داشت. در گزارشي از وزات خارجه انگلستان اشاره شده بود: “از منظر جنگ طبقاتي در نهضت ملي شدن نقت سه طبقه پايين دست عليه طبقه بالا دست و انگليسيهاي همدست اين طبقه به جنگ برخاستند.”
پس از كودتاي سوم اسفند و روي كار آمدن رضاشاه رفرمهاي سطحي او (كه البته در برخي مقاطع مانند احداث كارخانه ذوب آهن با كار شكنيها دول استعماري روبهرو ميشد) تركهايي را كه در پيكر نظام ارباب رعيتي پوسيده و قرون وسطايي ايران در اثر انقلاب مشروطه ايجاد شده بود به شكافهاي عميقي مبدل ساخت. با سقوط رضا شاه و آزادي نسبي ايجاد شده صحنهی سياسي كشور كارزار مبارزه عليه فئوداليسم و اشراف و جاسوسان انگليسي و وابستگان آنها شد. پايگاه عمدهی انگليس همانگونه كه در گزارشهاي متعدد و گوناگون آمده خانهاي جنوب و بختياري در اصفهان و فارس و خوزستان بودند. از سوي ديگر افرادي همچون برادران رشيديان (حبيبالله و اسدالله) كه واردكنندهی كالاهاي انگليسي بودند از جاسوسان كهنه كار انگليسي بودند كه در جريان وقايع پيش از كودتا و حين كودتا نقش موثري در موفقيت كودتا داشتند. قدرت اين افراد آن چنان زياد بود كه در مجلس شانزدهم نيمي از نمايندگان جاسوس و وابسته انگليس بودند كه البته دليلي براي كتمان آن نميديدند بلكه اين وابستگي را باعث حفظ موقعيت و جايگاه خود مي دانستند.
مبارزان مليگرا و چپ گرايان هم براي ضربه زدن به پايگاه انگليس در ايران و هم براي به دست آوردن حقوق و منافع از كف رفته توده مردم و زحمتكشان كارزار شديدي عليه فئودالها و اشراف ايجاد كردند. دكتر مصدق خود در مقاطعي براي جلوگيري از ورود اين جاسوسان به مجلس راي دادن افراد را منوط به با سواد بودن آنها كرده بود. همچنين حزب توده ايران با بسيج نيروهاي خود به ويژه در خوزستان و اصفهان كه پايگاههاي اصلي آنها بود ضمن افشاگري عليه خانهاي فئودال به سازماندهي روستائيان براي قيام عليه خانها دست ميزد.
توده با سازماندهي كارگران به ويژه كارگران شركت نفت مبارزه شديدي را در درون پايگاههاي انگليس به راه انداخت به طوري كه دولت انگليس براي مبارزه با اين حزب و برانداختن آن برنامه مدوني را تدارك ديده بود. سازماندهي مبارزات كارگران، دهقانان و پيشهوران و شاگرد مغازهها و پادوها و مزد بگيران شهري توانست پهنه و ژرفاي نهضت را گسترش دهد. در گزارشهاي قيام 30 تير در تهران ديده ميشود كه دانشجويان، كارگران و راسته بازار آهنگران بيشترين درگيري بيشترين تاثير گذاري و بيشترين تلفات را به جاي گذاشتند. در جريان اين قيام ميدان بهارستان، بازار آهنگران و البته مسير دانشگاه تهران به بهارستان شاهد شديدترين درگيريها بود. در اين قيام شركت واحد، بسياري از كارخانهها و بازار آهنگران و عطاريها دست به اعتصاب زدند. ولي مصدق چندان اعتقادي به مبارزه طبقاتي نداشت و به همين منظور اهميت چنداني به سازمانها و تشكيلات كارگري و دهقاني نميداد. به طوري كه توده كه از سال 1327 توسط دربار غيرقانوني اعلام شده بود همچنان بدون داشتن دفتر و روزنامه مربوط به خود فعاليت نيمه علني داشت. دكتر مصدق در 25 مرداد 1332 روزي كه شاه از ايران گريخته بود و مردم از جمله هواداران حزب توده خيابانها را به اشغال خود درآورده بودند دستور سرکوب تظاهركنندگان را داد.
عدم رشد اقتصاد ايران و اقتصاد معيشتي كشور امكان پاسخگويي به نيازهاي روزافزون شهرنشينان را نميداد. مصدق بدون توجه به مشكل بنيادي اقتصاد كشور سعي داشت با رفرمهايي سرمايهداري ملي را در ايران رواج دهد. ولي تكنولوژي مورد نياز در دست همان سرمايهداراني بود كه هر لحظه درصدد سرنگوني دولت وي بودند. سرمايه مورد نياز نيز در داخل موجود نبود. خزانه دولت خالي و فقر دم افزون بود.
با بن بست در مذاكرات ايران و انگليس امپرياليستها با محاصرهی دريايي ايران براي جلوگيري از فروش نفت اقتصاد ويران ايران را به تنگي نفس انداختند. كارگران كارخانهها كه تا آن زمان براي احقاق حقوق خود دست به مبارزه سازمان يافته ميزدند براي تقويت جبهه ايستادگي در برابر امپرياليستها از خواستههاي خود موقتا چشم پوشي كرده و به كار با مزد كم و حقوقهاي چند ماه عقب افتاده پرداختند. ولي اقتصاد كشور نتوانست از اين فداكاريها طرفي ببندد. طبقه به اصطلاح متوسط شهري كه ماهها حقوق دريافت نكرده بود، حساسيت خود را به ملي شدن نفت از دست ميداد. دولت به چاپ اسكناس دست زد تا حقوق عقب افتاده كارمندان را بپردازد. تغيير در موازنه نيروها در جبهه نهضت ملي شدن نفت آشكارا ديده ميشد. از يك سو ريزش و عقب نشيني برخي همراهان ديروزي نهضت همچون بازاريان، روحانيون و اصناف و از سوي ديگر رويش نيروهاي پيگيرتر مانند دانشجويان، كارگران و زحمتكشان شهري آشكارا ديده ميشد. جنگ رواني با شدت توسط آمريكا و انگليس جريان داشت. تا جايي كه امپرياليستها موفق شده بودند افرادي چون آيت الله كاشاني را رو در روي مصدق و ياران ديروزياش قرار دهند. اوضاع خراب و دشوار اقتصادي با سيل دلارهاي آمريكايي منافذ باز شده در جبههی مبارزان را گشادتر كرد. آمريكا با پخش گسترده دلار در ميان برخي اصناف و افراد با نفوذ چون آيت الله بهبهاني و احزابي چون زحمتكشان بقايي، سومكا و آريا و گردنكشان و پهلوانهاي زورخانه كه در بازار براي خود بساطي داشتند به تخريب گسترده پايگاه مصدق پرداخته و در ميان آنها به يارگيري دست زد. بر اساس گزارشهايي كه بعدها منتشر شد حدود 5 هزار دلار در همان روزهاي بحبوحه كودتا در تهران توزيع شد، به طوري كه بهاي دلار به يك سوم قيمت آن در بازار سياه رسيد.
در حالي كه مصدق به نبرد طبقاتي كه در برابر چشمان او به شدت و حدت در جريان بود وقعي ننهاد؛ دولت بريتانيا كه نهضت ملي شدن نفت را عرصهی مبارزه ملي گرايي و امپرياليسم و عرصه جنگ طبقاتي تبيين كرده بود با تمام قوا در هر دو عرصه به نبرد با نهضت پرداخت و توانست از غفلتهاي موجود نهايت استفاده را ببرد و جنگ را به نفع خود تمام كند.
برخي منابع مورد استفاده
هـمه مردان شاه / استيون کينزرـ ترجمه منيژه شيخ جوادی (بهزاد) ـ نشر پيکان تهران 1382
جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران و کودتای 28 مرداد1332/ سرهنگ غلامرضا نجاتی، شرکت انتشار، تهران
خاطرات و تاًلمات مصّدق / بهقلم دکتر محمّد مصّدق ـ انتشارات علمی، تهران
خواب آشفتهی نفت، دکتر مصّدق و نهضت ملی ايران / محمد علی موحد ـ نشر کارنامه، تهران
گزارش سيا / روزنامهی نيويورک تايمز، يرواند آبراهاميان، مجلهی علم و جامعه، نيويورك، تابستان 2001
اسرار کودتا، اسناد سيا منتشره در نيويورک تايمز ـ ترجمه ی دکتر حميد احمدی
ناسيوناليسم در ايران / ريچارد کاتم ـ ص.219
مقالهی پرفسور ابراهاميان دربارهی کودتای 28 مرداد