گوتفرید هرولد
ترجمه : م. حجری
در ذهن نقاش، هیچ پرده نقاشی، ازاول، بطور کامل، شکل نمی گیرد، بلکه در حین کشیدن است، که اندیشه ها قوام می یابند و بدان شکل می بخشند.
پردهً به پایان رسیده، همگام با تماشاگر دگرگون می شود، زندگی خاص خود را شروع می کند و مثل یک موجود زنده دچار همان تحولاتی می شود، که ما در زندگی روزمره خود دچارشان می شویم.
و این خود، امری طبیعی است، چرا که هر تصویر فقط در رابطه با تماشاگر زنده است.
پابلو پیکا سو
- پیکاسو اغلب در اتاق نشیمن کار می کرد.
- دور و برش پر بود، از کتاب، رنگ، گل، سرامیک، روزنامه و چیزهای دیگری، که جای شان، در واقع آشپزخانه بود و به سبب تنگی جا ـ بویژه وقتی مهمان داشتند ـ به اتا ق نشیمن آورده می شدند.
- روز اول ماه مه، سا ل 1937 بود.
- روی میز، در اتاق نشیمن، دفتری با کاغذ آبی روشن قرار داشت.
- این دفتر که حدود یکصد طرح و تصویر در آن بود، منشاء عظیمترین اثر پیکاسو، معروف به گویرنیکا بود.
- برای کشیدن این طرحها و تصویرها می شد، از ذغال، جوهر، قلم مو و یا مداد رنگی استفاده کرد، ولی پیکاسو فقط به یک مداد اکتفا کرده بود.
- شاید از این رو، که او اتفاقا، فقط یک مداد، دم دست خود داشته بود.
- او آن روز، در کوره ای از خشم می سوخت.
- حال و حوصله خلاقیت هنری نداشت.
- نفرت و انزجار سرتاپای وجودش را فرا گرفته بود و امکان کار را از او سلب کرده بود.
- انزجار از جنایتی هولناک، که فاشیست های آلمانی، در میهنش، اسپانیا مرتکب شده بودند.
- چند روز قبل، در روزنامه خوانده بود، که «گویرنیکا کهنسال ترین شهر باسک ها و مرکز سنت های هنری این سرزمین، روز قبل، مورد حمله هوایی فاشیست ها قرار گرفته و با خاک یکسان شده است.
- بمباران این شهر، که از جبهه جنگ فاصله زیادی داشته، سه ساعت و ربع طول کشیده بود.
- در این مدت، هواپیماهای آلمانی، با پرتاب 450 کیلو گرم بمب مخرب و 3000 کیلو گرم بمب های آلومینیومی آ تشزا، شهر را بی وقفه آتش باران کرده بودند.
- همزمان با حمله هوائی، هواپیماهای دیگر آلمانی، از ارتفاع کم، مردم بی سلاح را که به مزارع اطراف می گریختند، به رگبار مسلسل بسته بودند.
- گویرنیکا به آ تش کشیده شده بود و تنها کازا دونونتاز ـ آرشیو گرانبهای خلق باسک ـ و پارلمان قدیمی آن، از حمله و تخریب مصون مانده بودند، چنار کهنسال شهر نیز به همین سان.»
- فصل نبرد بود.
- حمله به گویرنیکا، بمعنی حمله برغرور، شرف و آزادی مردم اسپانیا بود.
- پیکاسو برآن بود، به درخواست «جبهه انقلابی خلق اسپانیا» و برای نمایشگاه مخصوص اسپانیای جمهوری خواه در پاریس، پرده ای بکشد.
- نخستین طرح ها روی اوراق آبی دفتر نقش گرفته بودند :
- · گاو نر، اسب مجروح، زنی با چراغی بدر گرفته از پنجره و مبارزان غرقه درخون فتاده برخاک.
- جزئیات مربوط به هر کدام از صحنه ها، در جای مخصوص خود کشیده شده بود، تا بعدا به پرده بزرگ انتقال داده شود.
- تمام روز اول ماه مه، صرف کشیدن پنج طرح شده بود و شباهنگام یک تمرین کمپوزیسیون با مداد، روی پرده چوبی با زمینه سفید نقش بسته بود.
- این بار نیز اولین و آخرین طرح های او پربارترین آنها بودند.
- پیکاسو تمام روز بعد، مشغول کشیدن جزئیات پرده بود :
- سر اسب مجروح، که از درد به خود می پیچید، دو طرح مدادی روی کاغذ آبی، کار رنگ روغن روی جزئیات صحنه و یک تمرین دیگر برای کمپوزیسیون با مداد.
- شش روز بعد کمپوزیسیون را با اندام مادری با کودکی بی جان، در آغوش تکمیل کرده بود.
- کار بر روی این صحنه او را روزهای متمادی به خود مشغول کرده بود.
- روز نهم ماه مه، کمپوزیسیون دیگری، در سمت چپ پرده نقش بسته بود، که خانه ای را در کام آتش نشان می داد.
- در طبقه همکف آتلیه، چارچوب های بزرگی قرارداشتند، که حاوی پرده های ضخیم آماده بکار بودند.
- پیکاسو نخست پرده ها را برای کشیدن تصاویرش آماده کرده بود و بعد دست به کار شده بود.
- او هنوز نمی دانست، که آن، پرده رنگی ئی از کار در خواهد آمد.
- در روزهای بعد، با مداد رنگی، طرح اندام های گونه گون را تمرین کرده بود، اینجا و آنجا تکه ای پارچه و یا کاغذ رنگی قیچی کرده بود و چسبانده بود، تا تاًثیر آنها را روی بیننده بررسی کند.
- سپس چهرهً زنی را که فریاد می کشید، برای بار دوم طرح کرده بود، مبارز به خاک افتاده را با شمشیر شکسته در دست، مورد مطالعه قرارداده بود و تغییرش داده بود و همچنین اندام مادر را با کودکی بی جان در آغوش.
- روز بیستم ماه مه، رنگ های خاکستری را برای نقاشی سر انسان ها و حیوان ها بکار برده بود.
- بعد به همسرش دورا مار و دوستانش گفته بود :
- · «این بار توصیه شما را گوش خواهم کرد و برای کشیدن پرده، رنگ های سفید، سیاه و تون های مختلف خاکستری بکار خواهم برد، رنگهای رنگباخته!»
- او هر روز تغییراتی در پرده به عمل آورده بود، تا اینکه سرانجام در روز چهارم ژوئن، برای مبارزان به خاک افتاده، جای مناسبی در آن پیدا کرده بود.
- روز ششم ژوئن، پس از تغییرات پی در پی، سر زن گریان را که شبیه همسرش دورا مار بود، کامل کرده بود.
- اندازهً پرده 7/7 در45/3 متر بود.
- نورافکن های پرنوری سطح بزرگ آن را روشن می کرد.
- پیکاسو ساعت های متمادی بالای نردبام ها کار می کرد.
- ازاین نردبام، پائین می آمد و از نردبام دیگر بالا می رفت و جزئیات پرده را با دقتی بیکران کامل می کرد.
- دوستانش متوجه بودند که این پرده چه نیروی کار عظیمی از او می طلبد!
- همسرعکاسش، دورا مار، تغییرات به عمل آمده در پرده را بدقت دنبال و بوسیله دوربینش ثبت می کرد.
- پیکاسو امیدوار بود، که از این طریق، بتواند سیر اندیشه خود را در روند روییدن روًیاهایش بر زمینهً پرده نشان دهد.
- · در تصاویر پرده، وضوحی هراس انگیز تن می افراشت.
- در روزهای آخر ماه ژوئن، پیکاسو به روزنامه نگارانی، که برای اولین بار پرده را تماشا می کردند، گفته بود :
- «آنچه من برای گفتن داشتم، همین بود.
- مادرانی با کودکانی بی جان در بغل، فریاد انسان های مظلوم و بی گناه، امدادگرانی شیفته، که از گوشه های گونه گون جهان به یاری مردم سامان من شتافته اند و بانوی فانوس بدست.
- هرکس که توان دیدن دارد، فریاد او را می شنود!
- نگاه کنید!
- ظلمت را ببینید، ظلمت را!
- و گاو نر ـ غرور مردم سامان من ـ که همهً چشم ها نگران آن است، امید ما ست!»
- یکی از خبرنگاران پرسیده بود :
- «اما فیگورها بدون استثناء، درخلاف جهت نظر بینندگان کشیده شده اند. چرا؟»
- پیکاسو گفته بود، که او همه چیز را، عمدا از راست به چپ برده است، دلش می خواهد، که تماشاچی با دیدن آن سکندری بخورد، کلافه شود و به تعمق فرو رود.
- همسرش، دورا مار، دوستانش و خبرنگاران نمی توانستند حتی تصورش را بکنند، که در مقابل یکی از بزرگترین آثارهنری قرن بیستم ایستاده اند.
- آنها فقط امیدوار بودند، که مردم عادی آن را بفهمند.
- منتقد و ایرادگیر کم نبود :
- «این جور چیزها را مردم عادی نمی توانند بفهمند.»
- و خیال می کردند، که مردم عادی فقط قادر به درک آثار هنری سطحی اند.
- برخی می پرسیدند :
- « فاشیسم کجا ست؟ هواپیماهای جنگی کجا هستند؟ بمب های آتشزا کجا هستند؟»
- برخی غر می زدند :
- « اینها نه آدمیزاد، بلکه مشتی چلقوز اند!»
- پیکاسو خاموش بود و نگاهش سنگین.
- چه می توانست بگوید؟
- · او ظلمت را کشیده بود، شب را و مهابت شب را.
- او مردم گویرنیکا را کشیده بود، که خواهند آمد و 26 آوریل1937 برای آنها، فقط پیش تمرینی بود.
- پیکاسو ماه های متمادی تصویر زنانی را می کشید، که در چهره هاشان درد می خروشید.
- پیشکش صدها هزار فرانکی، که از فروش آثار خود بدست آورده بود، به مادران و کودکان اسپانیا نمی توانست، او را از عذاب بی حد و حصر روحی نجات دهد.
پایان