داغ کردن تنور انتخابات در ایران

rw506h380مجید افسر

در آستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران ظاهرا اختلاف نظر ها و راه کار های متفاوت طرفین درگیر در این انتخابات به شکلی بسیار شفاف و عمیق در برابرهم قرارگرفته‌اند.

رسانه های دولتی و یا در کنترل دولت اسلامی و روزنامه های وفادار به نظام جمهوری اسلامی ایران مملو از مطالب و نوشته های جهت دار و طرف دار این و یا آن جناح درگیر در انتخابات است.

ظاهرا در تقسیمات سیاسی جمهوری اسلامی به دو گرایش اصولگرا و اصلاح طلب همه ی دست اندر کاران امور نظام توافق دارند و کاندیداها ی رسیدن به مقام ریاست جمهوری نیز خود را آشکارا منتسب به این دو جناح می دانند.

اما بر خلاف دوره قبلی انتخابات که محمود احمدی نژاد در آن به پیروزی رسید، تعدد کاندیدا های مشهور و شناخته شده بیشتر گشته و خط کشی های سیاسی روشنتر است. اگر در انتخابات قبلی هاشمی رفسنجانی به عنوان “پدر خوانده” انقلاب اسلامی در برابر احمدی نژاد نه چندان شناخته شده و نماینده بخش نظامی بسیجی – سپاهی شکست خورد. این‌بار خود جایگاه احمدی نژاد، هم به عنوان نماینده مورد تایید “مقام رهبری” و کاندیدای مورد توافق تمامی دارودسته های “اصولگرا” ، هرگز تا بدین حد مورد شک و تردید نبوده است.

اختلاف نظر گسترده مابین دارو دسته های “اصلاح طلب” و “اصول گرا” در عرصه اقتصادی و برنامه ریزی اقتصادی با این که می تواند به عنوان یک مولفه تعیین کننده در همایش و یا پراکندگی آنان باشد بیشتر به تبلیغات بی پایه و اساس و چک های بی محل کشیدن و شعار های پوپولیستی تبدیل گشته به گونه ای که برای ناظر بی طرف عملا غیر قابل موشکافی بوده و منجر به ایجاد یک وضعیت فرساینده مابین جناحین از یک سو، دولت و مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی دیگر گشته است.

ناتوانی تمامی ارگان های “قانونی” و “غیر قانونی” جمهوری اسلامی برای غلبه بر مشکلات و یا حداقل تحت کنترل درآوردن معضلات اجتماعی به‌ویژه تورم، گرانی و بی کاری از یک سو موجب دامن زدن به این اختلافات مابین جناح ها و بلند کردن انگشت اتهامات به سوی یک دیگر گشته است و از سوی دیگر بر نارضائی مردم از وضعیت موجود بیش از پیش افزوده و به طبقات و اقشار مختلف جرات اعتراضات و گسترش مخالفت ها را بخشیده است. بازنده گان مستقیم سی سال حکومت اسلامی یعنی کارگران ، زحمتکشان و زنان از وعده و وعید های توخالی و پوپولیستی به جان آمده و دست به اعتراض زده اند. متعاقب این مبارزات اقتصادی و اجتماعی، شاهد افزایش پررنگ سرکوب های بابرنامه این جنبش ها ی اعتراضی و با دستگیری و زندانی نمودن وسیع فعالین کارگری ، دانشجوئی و اجتماعی در همه جا مواجه ایم.

کاندیدا های جناح های مختلف برای سوار شدن بر موج نارضایتی و اعتراضات اجتماعی از هیچ فریب و نیرنگی پرهیز نمی کنند، کروبی بازنده همیشگی با “درس آموزی” از رقیب دوره قبلی خویش با همان شعار کهنه و آبرو باخته ی “آوردن پول نفت بر سر سفره مردم” بر طبل پوپولیسم کوبیده و با اعلام “طرح اقتصادی خود مبنی بر مردمی‌کردن “درآمد”های نفت” سعی در جلب آراء فریب خوردگان رئیس جمهور فعلی را دارد، به این طرح در ادامه مطلب بیشتر خواهیم پرداخت.

بازی اصلاح طلبی:آمدن و رفتن خاتمی

اولین انتخاب “اصلاح طلبان” یا کاندید خوش آب و رنگ که بالاخره هم خود را کنار کشید،مانند پیامبر اسلام هیچ “معجزه ای” نداشت و وجود خودش “معجزه” بود. خاتمی پس از 8 سال تکیه زدن بر صندلی ریاست جمهوری، هشت سال شیره مالیدن بر سر انتخاب کنندگانش، هشت سال بکار بستن سیاست اقتصادی نئولیبرالی که برای اکثریت جامعه سیه روزی و فقر را به ارمغان آورد و برای آقازاده ها و مافیای اقتصادی و عمله اکره شان جیب های پر و ویلا های آنچنانی را در کانادا، دوباره در نقش “سید خندان” برای فریبی دیگر آماده شده بود. اینبار اما از همان ابتدا آب پاکی را بر سر “منتظران ظهور” ریخته و الویت را “حفظ نظام” قرار داده تا از بوجود آمدن سوءتفاهم در میان دانشجویان اصلاح طلب !!! جلوگیری کند. خاتمی در سر آن جریانی قرار دارد که برای بقای جمهوری اسلامی گسترش اقتصاد خصوصی – بازاری و اصلاح اشتباهات “خطرناک” دولت فعلی را در سر لوحه خواسته های (نا نوشته) خود قرار داده و در پی نقش “آشتی دهنده” و مصلح جامعه و حاکمیت، “اقشار و طبقات” (بخوانید بازار و متخصصان) می باشد. به معجزات اقتصادی هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی پائین تر اشاره خواهیم نمود.

کاندید شدن خاتمی از سوی بخش فربه و تکنو کرات اصلاح طلبان به‌ویژه “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” و ” مجمع روحانیون مبارز” و “جبهه مشارکت ایران اسلامی ” به عنوان برگ برنده در برابر احمدی نژاد بر چند پایه استوار می شد.

خاتمی سمبل اقتصاد “آزاد” نئولیبرالی و باز گذاشتن دست بورژوازی دلال ایران بوده و از مدت ها قبل از سوی نشریات و رسانه های اصلاح طلب با تبلیغات پر آب و رنگ و دروغ پردازی های وسیع به جعل آمار و ارقام پرداخته و سعی داشتند تا راه حل تمامی مشکل اقتصادی را زیر عبای ایشان پنهان جلوه دهند.

خاتمی سمبل روابط دوستانه با جهان و اعراب جلوه داده می شد، که افتخار می کردند که ایشان در دوران ریاست جمهوری خود حتی با “حسنی مبارک” هم دیدار و گفتگو داشت!!

محبوبیت و مشهور بودن خاتمی آخرین مشخصه وی ذکر می شد که در این مشخصه آخری البته اهل انصاف شدیدا شک را روا می داشتند. البته ایشان قطعا مشهور بود، اما بر سر محبوبیت دربین “علما” به‌شدت اختلاف وجود داشت.

میر حسین موسوی

از موجودات دوزیستی شرکت کننده در انتخابات می توان از “میر حسین موسوی” نخست وزیر دوران جنگ و اقتصاد جنگی نام برد که پس از “من بمیرم تو بمیری های” بی پایان و تعارفات بی حد با خاتمی که “خواهش می کنم اول شما” یا “یا من و یا میر حسین” سر آخر هم من و هم میر حسین شد و کاندیداتوری وی در کنار خاتمی موجب آویزان شدن لب و لوچه تمامی جناح های اصلاح طلب گردید. این موجود دوزیستی در حالیکه شعار باز گشت به ارزش های اولیه انقلاب اسلامی و اسلام واقعی و خط امام را پرچم خود کرده در ضمن خود را “اصلاح طلب” هم می خواند موجب پریشان فکری هر دو جناح گردیده‌است!

شعار های اصولگرایانه وی بخشی از هواداران دولت فعلی را مورد خطاب خود قرار می دهد و در عین حال نزدیکی موسوی به “اصلاح طلبان” وی را برای آنان شخصیت قابل اعتمادی نمی کند.

فرض اول

نقش دوگانه این نخست وزیر دوران “دولتی سازی” می تواند در انتخابات بسیار تعیین کننده شود. موسوی سلاحی در برابر سیاست های احمدی نژاد خواهد بود، که بر گسترش آهسته و گام به‌گام اقتصادی نئولیبرالی تاکید دارد، در عین حال گفتمان اول انقلابی را حفظ کرده و نیم نگاهی هم به “مستضعفین” می اندازد و با توجه به گذشته اش در نقش نخست وزیر دوران جنگ و نزدیکی اش با رهبران سپاه به انحصاری بودن رابطه با نظامیان که سر قفلی اش با “اصولگرایان” و احمدی نژاد است پایان می دهد، و بخشی از آراء هواداران وی را به خود جلب کرده و موجب ضعف جناح “اصولگرا” و کاندیدای اصلی شان می گردد.

موسوی بر خلاف دیگر اصلاح طلبان با هدف قرار دادن شعار های احمدی نژاد به طرح “عدالت اقتصادی” و “مستضعفین” پرداخته و برای ربودن گوی فریب کاری از رقیبش می گوید “اسلا‌م از طرف ذات اقدس الهي كه خود مصون از هرگونه جهل و دخل و نسيان است و توسط پيامبر به‌عنوان يك اسوه آمده است و از هر نوع آميختگي با هوا و هوس‌ها و منافع گروهي مبرا است. نكته مهم، آلوده شدن اين مساله با اغراض و گرايش‌هاي گوناگون بوده است؛ اسلا‌مي كه نمي‌توانسته منجر به ايستادگي ملت ما باشد….. وي با بيان اينكه امام به خاطر اينكه اسلا‌م را به خوبي معرفي كنند به بيان ويژگي‌هاي اسلا‌م ناب مي‌پرداختند و در كنار آن ويژگي‌هاي اسلا‌م‌هاي مخالف اسلا‌م ناب محمدي را مطرح مي‌كردند، تصريح كرد: از اين منظر، اسلا‌م ناب اسلا‌مي است كه پرچمداران آن پابرهنگان، مظلومان و فقراي جهان هستند. اسلا‌م ناب، اسلا‌مي است كه طرفداران آن هميشه از مال و قدرت بي‌بهره بوده‌اند. ايشان اسلا‌م ناب را اسلا‌مي كه در مقابل اسلا‌م مقدس‌نماهاي متحجر، سرمايه‌داران خدانشناس و مرفهين بي‌درد مي‌ايستد معرفي كرده‌اند. ايشان اسلا‌مي را مطرح مي‌كنند كه به شدت با مسائل اصلي جامعه ما درگير است. ” (روزنامه اعتماد ملی 26 اسفند 1378)

اگر از این فرض حرکت شود که موسوی شانس پیروزی در انتخابات را ندارد می تواند به شکستن آراء احمدی نژاد کمک کرده و از این منظر به خودی خود موجب تقویت شانس دیگر کاندیدا های اصلاح طلبان، دربرابر احمدی نژاد گردد.

فرض دیگر اینکه اصلاح طلبان واقعا به حمایت از موسوی پرداخته و صلاح خود را در ماندن روی خط التقاطی – هم اصلاحات و هم اصولگرائی – ببینند.

اگر چنین باشد هیچ کاندیدائی در شرایط فعلی بهتر از موسوی بر آنان نخواهد بود، وی بی شک می تواند بخشی از آراء “اصولگرایان” را جلب کند، اما مشکل موسوی بی اعتمادی بخشی “اصلاح طلبان” به وی می باشد. آنها به موسوی بیشتر به مثابه سلاحی برای تفرقه در میان اصولگرایان نگاه می کنند تا یک “اصلاح طلب” واقعی!

مخالفان اصولگرای احمدی نژاد حتی همین حالا از حضور موسوی ابراز رضایت می کنند: علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در نشست مطبوعاتی امروز خود، حضور میرحسین موسوی در انتخابات آتی را برای فضای عمومی کشور مطلوب دانسته است. او گفته است این حضور به آراستگی فضای انتخابات کمک می کند.”

ویا “عماد افروغ، نماینده اصولگرای دوره هفتم مجلس نیز گفته است انصراف آقای خاتمی، “باعث شکسته شدن اجماع مبهم و غیر شفاف اصولگرایان می شود و این اجماع دچار تزلزل می شود.”

کناره گیری خاتمی به نفع موسوی علامتی به آدرس کروبی است، پیام چنین است “اصلاح طلبان باید بر سر یک کاندیدا به اجماع برسند” چشم انداز توافق کروبی و موسوی بر سر یک کاندیدا اما بسیار تار خواهد بود. تلاش های گسترده ای برای متقاعد کردن کروبی مبنی بر کناره گیری از انتخابات به نفع موسوی از سوی اصلاح طلبان صورت می گیرد، اما کروبی همچنان در برابر این فشار ها تسلیم نشده است. اختلافات اخیر کروبی با جنتی و شورای نگهبان می تواند تائید صلاحیت وی را با خطر جدی مواجه کند و احتمال کناره گیری زود تر از موعد همچنان باقی است.

حرکات اخیر در جبهه اصلاح طلبان کروبی را تحت فشار های بیشتری قرار داده است، در حالیکه ” مجمع روحانیون مبارز” حمایت خود را از موسوی اعلام کرد زمزمه های کناره گیری کروبی شدت بیشتری گرفته است.

تمام راه ها به اقتصاد ختم می شود.

در مملکت فرزندان گمنام امام زمان، تمام دعوا بر سر رشد فقر ، گرانی، بی کاری، اعتیاد،فحشا و فساد است. هیچ کدام از کاندیدا ها اما از خود نمی پرسد پس از 30 سال حکومت عدل علی چرا باید موضوع اصلی انتخابات ریاست جمهوری در ایران بدبختی و فلاکت مردمی باشد که به نان شب هم محتاجند؟ کارنامه امام و امام زاده ها چنان ننگین است که چاره ی دیگری برایشان نگذاشته است.

سیاست های اقتصادی گرایش های مختلف شرکت کننده در انتخابات نشان دهنده ی نزدیکی ها و تفاوت های آنان می باشد، در حالیکه خاتمی و کروبی بر اساس گرایش ” سیاست های اقتصادی در خدمت بازار” سیاست های خود را به طور کامل بر پایه نزدیکی هرچه بیشتر به اقتصاد رسوای نئولیبرالی و سیاست های جهانی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول استوار کرده اند، رقیب مستقیم شان احمدی نژاد اقتصاد کشور را به تابعی از سیاست بلند و کوتاه مدت دولت خویش و دستگاه رهبری تبدیل کرده است. در این مدل تحولات اقتصادی تابعی است از منافع بلاواسطه سیاست غالب بر ارگان های رهبری و در راس آن ولایت فقیه. در عرض چهار سال گذشته اقتصاد ایران تابعی از سیاست های پوپولیستی و نیمه کاره احمد نژاد مانند بالا بردن بخشی از حقوق و مزایای بازنشستگان پخش بی رویه درآمد های نفتی، فروش بخشی از دارائی های ملی به بخش خصوصی و سیاست هسته ای جمهوری اسلامی بود.

دولت وی در هیچ یک از این زمینه ها به علت بالا بودن هزینه های نظامی و بوروکراسی کشور و محاصره اقتصادی موفق نبود و به بحران اجتماعی و تورم و بیکاری دامن زد.

سیاست های اصلاح طلبانه و یا نئولیبرالی با چوب تاراج زدن به دارائی های ملی و فروش آنها به عوامل و عناصر وابسته به حاکمان به فساد و سوء استفاده های مالی دامن زده و چه آن دسته از دولت های اصلاح طلب مانند هاشمی رفسنجانی که خود را “سردار سازندگی” نامید و چه خاتمی کوهی از نابرابری های اقتصادی و حیف و میل های درآمد های کشور را از خو د به یادگار گذاشتند.

نگاه هر دو جناح به ثروت های نفتی نگاهی فرصت طلبانه و سود جویانه است. آنان درآمد های حاصله از این ثروت ملی را در خدمت جلب آراء و رسیدن به اهداف گروهی و طبقاتی خود قرار می دهند. در حالیکه هردو جناح از توسعه و آینده نگری سخن ها به میان می آورند عملا تنها ثروت های ملی مردم ایران و آیندگان را در ماشین پول سوزی اسلامی و در خدمت فربه کردن اقلیتی از جامعه نابود می کنند.

در حالیکه کروبی یکی از کاندیدا های جناح اصلاح طلب، احمدی نژاد را به پوپولیسم و بلاهت اقتصادی متهم می کند، وبا طرح این واقعیت که” کشف این ماده‌ی حیاتی سرآغاز مجموعه‌ای از گرفتاری‌ها برای ملت ایران و خوشبختی برای دول قدرتمند شد”و یا “وابستگی تولید، اقتصاد، بودجه‌ی دولت و حتی فرهنگ کشور به نفت به حدی رسید که به‌درستی می‌توان جامعه و دولت ایران را با صفت نفتی معرفی کرد به نحوی که با افزایش یا کاهش قیمت و تولید نفت وضعیت جامعه و دولت نیز به‌تناسب دچار فراز و نشیب می‌شد. ”

در ازای ارائه یک راه حل منطقی خود بر همان بلاهت به شکلی بسیار ابلهانه تر پافشاری کرده و پیشنهاد” در انتخابات گذشته شعار توزیع درآمدهای نفتی را در قالب طرحی مطرح کردم.”در ادامه می‌گوید :

“در گام اول سهام شرکت‌های گاز و پخش فرآورده‌های نفتی بدون حق انتقال و خرید و فروش مطابق قانون موجود به‌طور مساوی میان همه‌ی افراد کشور از ۱۸ سال به بالا‌ توزیع می‌گردد. در این راستا دولت موظف است که نفت و گاز مصرفی کشور را به قیمت تولیدی آن، تحویل این شرکت دهد و شرکت مذکور، نفت و گاز را پالا‌یش و در اختیار مردم قرار می‌دهد و هر قیمتی که تعیین کند، طبعاً به همان نسبت سود خواهد داشت و سود ناشی از آن میان سهامداران به‌طور مساوی تقسیم می‌شود. سهامداران نیز در بلندمدت می‌توانند اعضای هیات‌مدیره شرکت را رأساً و خارج از اراده‌ی دولت انتخاب کرده و کلیه‌ی منافع حاصل از نفت را در اختیار بگیرند و دولت نیز صرفا می‌تواند بر این درآمدها مالیات وضع کرده و سهم مالیاتی خود را اخذ کند. ”

حالا سوال پیدا کردن ابله ترین کاندیدا است، تصور کاغذ بازی و بوروکراسی عظیم شرکت نفتی که میلیون ها سهام دار داشته و محاسبات سود و زیان و مخارج این شرکت ، برنامه ریزی و تشکیل مجمع عمومی و … تنها نشان دهنده عمق بی مغزی و پوپولیسم آشکار در این پیشنهاد است. حتی اگر به فرض محال هم چنین جفنگی درجامعه مبتنی بر سیستم سرمایه داری عملی بود در بهترین حالت حیف و میل تمامی درآمد نفت در همان روز کسب می باشد! این را می گویند توسعه و اصلاحات! در حقیقت طرح های مشابه که رگه های اقتصاد تعاونی را در خود حمل می کنند، در نظام سرمایه داری عملا غیر قابل اجرا می باشد و مطرح کردن چنین راه حل هائی تنها برای فریب کاری و جلب حمایت رای دهندگان صورت می گیرد.

البته قصد از طرح پر سروصدای چنین طرح هائی در رسانه شخصی آقای کروبی بنام روزنامه “اعتماد ملی” با مدیریت ضد کمونیست معروف ایران “قوچانی” تنها برای فریب تود ه های مستاصل و فقیر رای دهنده است وگرنه این پول ها را در نظام اسلامی کی داده‌است!

در این میان آقای موسوی نیز به رسم و طریق هم پالکی هایش با بالا گرفتن توجه ها به ایشان در مصاحبات پی در پی و در راستای رنگ کردن مردم، به کشیدن چک های بی محل ودادن وعده و وعید های انتخاباتی مشغول است. قول تشکیل کانال های خصوصی تلویزیونی می دهد، یا در جائی دیگر اعلام می کند:” گشت های ارشاد را جمع آوری می کنم” که فورا آدم را یاد وعده ی انتخاباتی احمدی نژاد در چهار سال قبل می اندازد که در مصاحبه تلویزیونی گفت” آیا مشکل مملکت ما اینه؟؟! آیا مشکلات مملکت ما همش حل شده و فقط مونده مدل موی جوانان ما؟! به ما چه که جوون مملکت مدل موش چه شکلیه!” البته آن موقع هم فصل قبل از انتخابات بود و زمان وعده و وعید های انتخاباتی، نتیجه پس از انتخابات را هم دیدیم! اعتبار وعده های آقایان هم مانند برف با گذشت فصل اش آب شد. در مورد تمامی کاندیدا یک نکته برجسته است، هیچ برنامه قابل اتکا و مرجعی نه وجود دارد و نه کسی تلاشی جدی برای پاسخ های روشن به مشکلات موجود می کند، البته این به امری عادی در سیاست ایران تبدیل گشته است، کاندیداها چه قبل از انتخابات و چه پس از ان به یک مشت شعار و وعده بسنده کرده اند.

جریان اصلاح طلب در حالی از سیاست “اصلاحات” داد سخن می دهد که تمامی قوانین ضد انسانی حقوق شرعی و قوانین ضد زن در زمان ریاست آقایان موسوی، رفسنجانی و به‌ویژه خاتمی تصویب، تائید و اجرا شد و همچنان می شود!

نگاه متفاوت دولت های اصلاحات و اصولگرا در زمینه سیاست های اقتصادی تنها در سطح می ماند. در حالیکه در زمان موسوی ایشان با شعار مکتبی خواندن متخصصین دسته دسته اساتید دانشگاه ومتخصصین را به بهانه مکتبی نبودن از کار برکنار و یا روانه زندان کرد. دیگر دولت های اصلاح طلب آقایان رفسنجانی و خاتمی با جمع بندی از اشتباهات آقای موسوی- اصلاح طلب فعلی ـ تصمیم به سپردن کار به کاردان گرفتند و به‌قول خودشان متخصصان نظام سرمایه داری لیبرال را به آغوش اسلام فراخواندند تا با برنامه های نئولیبرالی خود کارگران و زحمتکشان را زیر فشار قرار داد های موقت، چماق بی کاری، بی حقوقی و نپرداختن مزد ها خورد کنند. پس از رسوائی این سیاست ها و رشد دزدی و چپاول در دوران خاتمی بود که احمدی نژاد با شعار “پول نفت” و “مبارزه با فساد مافیائی” از صندوق بیرون آمد! جمع بندی ایشان هم از دولت های گذشته، این بود: نه صرفا مکتبی و نه صرفا متخصص! نوشداروی اقتصاد اسلامی است! پس “متخصص مکتبی” را از جیب بیرون آورده و تلاش در ایجاد یک اقتصاد “ملی” با “ارزش های اسلامی” کرد که نتایج اولیه آن را مشاهده می کنید: بیکاری، تورم، فقر،اعتیاد، گرسنگی بی حقوقی کارگران، زنان، زندان و اعدام مخالفان سیاسی از یک سو و پر شدن جیب مافیای قند و شکر و سپاه وبسیج و روحانیت ، و طرح های پوپولیستی وبی حاصل از سوی دیگر!

این “دست آوردها” از تولیدات انحصاری احمدی نژاد نبوده بلکه اصلاح طلبان هم کارنامه ای بهتر از این یکی نداشته اند.

تلاش هائی برای وصول مالیات از ارزش افزوده که توسط احمدی نژاد صورت پذیرفت با مقاومت بازاریان در شهر های بزرگ ایران روبه‌رو گردید و کار به اعتصابات گسترده کشید. این در حالی است که ماليات بر ارزش افزوده نه تنها حق دولت است بلکه با پیشنهاد تنها 3 درصد در مقایسه با کشورهای دیگر سرمایه داری بسیار هم درصد پائینی می باشد. فشار بازاریان موجب عقب نشینی دولت و پس گرفتن لایحه ماليات بر ارزش افزوده شد. اما ارائه این لایحه و پافشاری بر تصویب آن از سوی احمدی نژاد موجب تیره گی روابط بازار و دولت وی گردید، تیره گی که رقبای احمدی نژاد بر این اساس در صدد جلب آراء “اصناف، بازاریان وبازرگانان” می باشند! یعنی دلال های مفت خور جامعه ی بحران زده ی ایران.

این در حالیست که هم موسوی و هم خاتمی سعی کرده بودند لایحه های مشابهی را از مجالس وقت بگذرانند و موفق نشدند و بی سرو صدا عقب نشستند.” در سال 65 پس از مطالعه 78 كشور اجرا كننده قانون ماليات بر ارزش افزوده، محمد جواد ايرواني وزير اقتصاد دولت مير حسين موسوي و همكارانش در دفتر مطالعات مالياتي وزارت امور اقتصادي و دارايي به اين نتيجه رسيدند كه اين سيستم در ايران نيز بايد اجرا شود، جلسات مختلفي براي تدوين و تهيه لايحه مربوطه برگزار شد؛اما هنوز خستگي تيم ايرواني بر تنشان بود كه لايحه ارايه شده به مجلس بعد از تصويب كلياتش مهر مسكوت خورده و مشمول مرورزمان شد. لايحه همچنان در مجلس مسكوت ماند تا با تغيير دولت و كابينه اش، تمامي لوايح موجود در مجلس باز پس گرفته شد و به اين ترتيب لايحه ماليات بر ارزش افزوده به خوابي چند ساله رفت.” (ماليات بر ارزش افزوده؛ از تصويب 22 ساله تا اجراي پرتنش 20 روزه – خبرگزاری فارس)

به این مشکلات، کُندی اجرای اصل 44 قانون اساسی از سوی دولت نهم (اصل خصوصی سازی) و سیاست های تند این دولت در قبال تحریم های اقتصادی موجب ایجاد عدم توافق بر سر یک کاندیدا گردید تا آنجا که “حبیب‌الله عسگراولادی، مرد محوری جریان راست سنتی در سخنانی كه توسط برخی رسانه‌های اصولگرا و حامی دولت سانسور شد، اذعان كرد كه”اصولگرایان به اندازه یك دور تسبیح نامزد دارند. “(روزنامه کارگزاران)

سنگینی وزنه سیاسی اصول گرایان

اگر در مقام مقایسه دو جناح درگیر در انتخابات برآئیم، می توان اینگونه ارزیابی کرد که اصولگرایان در برابر اصلاح طلبان در وضعیت بهتری قرار دارند. در حالیکه جناح اصلاح طلب در چهار سال گذشته بسیار پراکنده و نا متقارن عمل کرده و دارای گرایشات سیاسی بسیار متفاوت بوده، اصول گرایان به عکس در دولت و مجلس مستقر بوده وبه همین علت که در مهم ترین پست های دولتی قرار داشته اند از انسجام بیشتری برخوردار بوده و در عین حال بر اساس دید “اقتصاد در خدمت سیاست” احمدی نژاد در این چند سال گذشته، به “کادر سازی” وسیعی در زمینه های مختلف دست زده اند.

اگرحمایت “بیت رهبری” از اصولگرایان و شخص احمدی نژاد تا امروز غیر مستقیم اما ملموس بوده ولی حمایت آشکار سران سپاه و بسیج از اصولگرایان و احمدی نژاد غیر قابل انکار است.

خامنه ای همین چند روز قبل در پاسخ به آندسته از کسانی که مدعی اند “موفقیت های” اخیر جمهوری اسلامی نتایج فعالیت های دوران رفسنجانی و خاتمی بوده در دیدار با اعضای خبرگان می گوید”… البته این حرف درست است که آغاز برخی از این طرح‌ها در دهه‌های اخیر بوده است، اما نباید فراموش کرد که برای به ثمر رسیدن کارهای بزرگ، برخی اراده‌ها کارآمدتر و بعضی همت‌ها نافذتر هستند . امروز هزاران سانتریفیوژ ساخت دانشمندان جوان کشور در حال حرکت و بهره‌ دهی است و این واقعیت نشان می‌دهد قطار پیشرفت کشور به سرعت در حال حرکت است اگرچه برخی مسافران آن، این حرکت را احساس نمی‌کنند ” فراموش نکنیم زمانی که شایعه کاندیداتوری خاتمی پخش شد همین خامنه ای در دانشگاه علم و صنعت، پس از تاکيد بر “شجاعت مسئولان” و حفظ روحیه ایستادگی در برابر دشمن، از تعبیر “شاه سلطان حسین” استفاده کرد و در ادامه، حيات جمهوري اسلامي را منوط به روي كار نيامدن شاه سلطان حسين ها دانستند. در ایران کسی نبود که اشاره وی به خاتمی را نفهمیده باشد. بی جهت نیست که عباس عبدی، تحلیلگر مسایل سیاسی و از اصلاح طلبان معروف، به بی بی سی می گوید: “برای ورود آقای خاتمی به انتخابات، توازن قوا وجود نداشت و ایشان تنها با اتکا به رای مردم نمی توانست وارد کاخ ریاست جمهوری شود.”

در این میان جنتی به عنوان عضو شورای نگهبان کمال بی طرفی را رعایت کرده و مستقیما از کارنامه دولت احمدی نژاد حمایت می کند! اعتراض کروبی و بخشی از نمایندگان مجلس هم به جائی نمی رسد.

از سوی دیگر به علت وجود احمدی نژاد به عنوان کاندیدای اصلی “اصولگرایان”، این دارو دسته از قدرت انتخاب گسترده ای برخوردار نیست و این به نقطه ضعف اجباری آنان مبدل شده، اختلافات داخلی آنان عده ای را به فکر آلترناتیو های دیگری انداخت. اما به سرعت این بازی های فکری رنگ باخت. قالیباف با توجه به شکست اش در انتخابات قبلی از شانس جدی برخوردار نمی باشد به ویژه که “بخشی از جریان‌ها و چهره‌های سنتی اصولگرایان، پیشتر از تمایل خود برای حمایت از رئیس دولت نهم پرده برداشته‌اند. اما این دلیلی نشد که عسگراولادی گلایه‌های جریان متبوع خود از روش و منش احمدی‌نژاد را مکتوم بگذارد. او البته به تلویح و اجمال چنین کرد. جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی که به تعبیری طیف “چپ” اصولگرایان دانسته می‌شود نیز تقریباً آشکارا از احمدی‌نژاد حمایت کرده است و از این طریق امیدهای قالیباف را که در دور پیش از حمایت‌های آنان برخوردار بود به ناامیدی تبدیل کرد. تکلیف رایحه خوش و حامیان آقای احمدی‌نژاد نیز روشن است. آنان حضور هر نامزد منسوب به جبهه‌اصولگرایی را مصداق رأی‌شکنی می‌دانند و آماده‌اند که شکست احتمالی را متوجه آن نامزد خودسر و حامیان او بکنند.” با توجه به جمع بندی بالاکه حتی در سایت ها و محافل “اصلاح طلب” قابل مشاهده اند، احمدی نژاد کاندیدائی خواهد بود که “اصولگرایان بر سر وی اجماع خواهند کرد.

انتخابات یا انتصابات

همین اشارات بالا نشان دهنده این امر است که اولا در ایران جمهوری اسلامی تنها کسانی مجازند به عنوان کاندیدا در انتخابات خود را نامزد کنند و از فیلتر “صلاحیت” موفقیت آمیز رد شوند که مورد تائید رهبری و سپاه بوده، و سرسپرده گی خویش را به نظام استبدادی ولایت فقیه و ارگان ها و نهاد های ضد بشری آن اعلام کرده باشند.

این آبکش آنقدر تنگ است که خاتمی هم در رد شدن از آن مردد می ماند و با زرنگی تمام خود را با حفظ صورت کنار می کشد، به‌قولی پیام “رهبری” را دریافت می کند.

اینکه آراء شرکت کنندگان در انتخابات واقعا به حساب می آید و آیا رقابت “سالمی” بین کاندیدا ها صورت می گیرد اینجا کاملا جانبی است، چرا که اولا آزادی انتخابات در همان ابتدا نقض می گردد و عملا کاندیدا ها بعد از رد شدن از فیلتر رهبری منتصب ایشان خواهند بود و ثانیا با این فرض چه تفاوتی می کند که انتخابات سالم بر گزار شود یا نه؟ به‌هرحال، آنچه دستور ولی فقیه و صلاح نظام است یا با زبان خوش یا با تهدید ویا با تقلب و زور سپاه و بسیج از صندوق آراء در خواهد آمد.

انتخابات و مردم

علی رغم تمام اختلاف نظر ها و اختلاف عمل های جناح های مختلف اصول گرا و اصلاح طلب با یکدیگر، این جماعت در چند مورد مانند یک ریسمان به هم بافته متحدند.

حفظ و ادامه ی حیات نظام “جمهوری اسلامی” ایران و دشمنی هار با کارگران و زحمتکشان ایران.

برای مردم وطبقه کارگر در ایران سوال اصلی این خواهد بود که آیا شرکت در این “انتخابات” دردی را از آنان درمان خواهد کرد؟ آیا تورم و بیکاری، اعتیاد پس از پیروزی این کاندیدا و شکست آن یکی، درمانی خواهد داشت؟ آیا کروبی با طرح فریب کارانه خود، یا موسوی با یکی به نعل یکی به میخ زدنش و احمدی نژاد با سفره نفت اش، حقوق های عقب افتاده شما را پرداخت خواهند کرد؟ یا حقوق اولیه انسانی و از مهمترین آنان حقوق زنان ایران را تامین خواهند کرد؟ آیا آنها با انتخاب این یاران “امام خمینی” و “رهبری” شکمشان سیر خواهد شد؟ مگر رهبر و امامشان خمینی که هر یک از این کاندیدا ها خود را مرید و دست پرورده او می دانند چه گلی به سر “مستضعفان” زد که کاریکاتورهایش بتوانند بزنند.

اما انتخاب این کلاه برداران سیاسی که برای جلب آراء شما، جانماز آب می کشند، نتایج قطعی خواهد داشت.

شرکت در این انتخابات بی شک عمر سرکوب حقوق کارگران و زحمتکشان کشورمان را طولانی تر خواهد نمود. رای دادن به کاندیداهای “رهبری”دست ارازل و اوباش بسیجی را در سرکوب زنان و دانشجویان و فعالان کارگری باز تر خواهد کرد و وجهه ای دروغین به این سیستم ستمکار خواهد بخشید.

گام اول برای حل مشکلات کشورمان دست رد به سینه حکومت ضد بشری اسلامی و امپریالیسم جهانی است.

گام اول در رهائی خلق های ایران سرنگونی جمهوری اسلامی ایران و افتادن قدرت به دست کارگران و زحمتکشان است.

مجید افسرـ فروردین 1388